شرسوف. [ ش ُ ] ( ع اِ ) کرکرانک یا سر استخوانهای پهلو که سوی شکم باشد. ج ، شراسیف. سر استخوان پهلو از سوی شکم. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ) ( بحر الجواهر ). غضروفی است که به هریک از دنده ها آویخته است ، مانند غضروف کتف و در صحاح مقطع دنده از سوی شکم است. ( از اقرب الموارد ). مقابل سینسن. کرکرانک. سر دنده از سوی شکم.( یادداشت مؤلف ). || بلا. ( منتهی الارب ). داهیة. ( اقرب الموارد ). || اول سختی. یقال :اصاب الناس الشراسیف ؛ ای اوائل الشدة. اول شدت. ج ، شراسیف. ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) شتر مقید. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || شتر یکپای پی کرده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).