شرخ
لغت نامه دهخدا
شرخ. [ ش َ ] ( ع مص ) دندان کنانیدن شتر. || جوان شدن کودک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. اول هر کاری.
پیشنهاد کاربران
انقسام
افتراق
شق عمیق
Depart
. . .
شرخ القمر: دو قسمت شدن ماه.
شرخ البعیر:لپ شتر
افتراق
شق عمیق
. . .
شرخ القمر: دو قسمت شدن ماه.
شرخ البعیر:لپ شتر
اول هر کاری