شرخ
لغت نامه دهخدا
شرخ. [ ش َ ] ( ع مص ) دندان کنانیدن شتر. || جوان شدن کودک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. اول هر کاری.
پیشنهاد کاربران
شرخ. [ ش َ ] ( ع اِ ) ج ِ شارخ و در حدیث است : اقتلوا شیوخ المشرکین و استحیوا شرخهم ؛ اراد بالشیوخ اهل القوةعلی القتال. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) . و در لسان العرب اسم جمع است. ( از اقرب الموارد ) . رجوع به شارخ شود. || اصل و بن. || کرانه برآمده از چیزی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . || کرانه سوفار و هما شرخان. ( منتهی الارب ) : شرخا الرحل. دنباله پالان و پیش آن و جای برنشستن سوار میان آن هر دو. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . || اول کار. ( منتهی الارب ) . || اول جوانی و امر: هو فی شرخ الشباب. اول جوانی یا موی سیاه یا قوت و نضارت آن. ( منتهی الارب ) . || نتاج هرساله شتر. || فرزند مرد. || تیغ که هنوز بند و دسته نکرده باشند و آب نداده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . شمشیر آب ناداده. ( مهذب الاسماء ) . || جوانان و کودکان نابالغ. ( منتهی الارب ) . || همزاد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . تِرب. ( اقرب الموارد ) . || همتا و مانند. ( منتهی الارب ) . مثل : هما شرخان ؛ ای مثلان. ( اقرب الموارد ) . ج ، شروخ. || ( اِخ ) موضعی است. یا آن به دال است. ( منتهی الارب ) .
... [مشاهده متن کامل]
شرخ. [ ش َ ] ( ع مص ) دندان کنانیدن شتر. || جوان شدن کودک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
شرخ. [ ش َ ] ( ع مص ) دندان کنانیدن شتر. || جوان شدن کودک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
انقسام
افتراق
شق عمیق
Depart
. . .
شرخ القمر: دو قسمت شدن ماه.
شرخ البعیر:لپ شتر
افتراق
شق عمیق
. . .
شرخ القمر: دو قسمت شدن ماه.
شرخ البعیر:لپ شتر
اول هر کاری