[ویکی فقه] شرح کفایة الاصول (اسماعیل صالحی مازندرانی). «شرح کفایة الاصول»، سلسله درس های آیة الله، حاج شیخ اسماعیل صالحی مازندرانی، به زبان فارسی است که توسط محمدعلی صالحی مازندرانی، تدوین و تنظیم شده است.
در تدوین کتاب، نخست متن کامل کتاب «کفایه» با توضیحاتی در پاورقی آورده شده، سپس به شرح و ذکر نکات مربوط به آن، با زبانی ساده و روان پرداخته شده است. کتاب، مشتمل بر شش جلد و ترتیب مباحث آن، بر اساس کتاب «کفایة الاصول» است.
در تدوین کتاب، نخست متن کامل کتاب «کفایه» با توضیحاتی در پاورقی آورده شده، سپس به شرح و ذکر نکات مربوط به آن، با زبانی ساده و روان پرداخته شده است. کتاب، مشتمل بر شش جلد و ترتیب مباحث آن، بر اساس کتاب «کفایة الاصول» است.
[ویکی فقه] شرح کفایة الاصول (عبدالحسین رشتی). «شرح کفایة الاصول»، به زبان عربی، اثر شیخ عبد الحسین رشتی، از شاگردان آخوند خراسانی است.
کتاب، در دو جلد تدوین یافته و مشتمل بر یک مقدمه و هشت مقصد و یک خاتمه در بحث اجتهاد و تقلید است.شارح، قسمت های مختلف از عبارات «کفایه» را در ضمن شرح خود آورده، ولی آنها را با قرار دادن در داخل پرانتز و با کمک قراین دیگر کاملا متمایز ساخته است.
کتاب، در دو جلد تدوین یافته و مشتمل بر یک مقدمه و هشت مقصد و یک خاتمه در بحث اجتهاد و تقلید است.شارح، قسمت های مختلف از عبارات «کفایه» را در ضمن شرح خود آورده، ولی آنها را با قرار دادن در داخل پرانتز و با کمک قراین دیگر کاملا متمایز ساخته است.
[ویکی فقه] شرح کفایة الاصول (علی محمدی). «شرح کفایة الاصول» از شروح فارسی کفایه است که به قلم علی محمدی خراسانی در پنج جلد نگارش شده است. این کتاب پس از سه دوره کامل تدریس کفایه به رشته تحریر درآمده و تمام کوشش مولف این بوده است که مباحث سنگین آن را به زبانی ساده بیان کند.
سبک نگارش این شرح به شیوه «قوله- اقول» با ذکر بخش کوتاهی از عبارت کفایه و شرح مفصل مطالب صورت گرفته است.
سبک نگارش این شرح به شیوه «قوله- اقول» با ذکر بخش کوتاهی از عبارت کفایه و شرح مفصل مطالب صورت گرفته است.
[ویکی فقه] شرح کفایه الاصول (اسماعیل صالحی مازندرانی). «شرح کفایة الاصول»، سلسله درس های آیة الله، حاج شیخ اسماعیل صالحی مازندرانی، به زبان فارسی است که توسط محمدعلی صالحی مازندرانی، تدوین و تنظیم شده است.
در تدوین کتاب، نخست متن کامل کتاب «کفایه» با توضیحاتی در پاورقی آورده شده، سپس به شرح و ذکر نکات مربوط به آن، با زبانی ساده و روان پرداخته شده است. کتاب، مشتمل بر شش جلد و ترتیب مباحث آن، بر اساس کتاب «کفایة الاصول» است.
گزارش محتوا
۱. ↑ اسماعیل صالحی مازندرانی، شرح کفایة الاصول، ج۱، ص۱۱ به بعد.۲. ↑ اسماعیل صالحی مازندرانی، شرح کفایة الاصول، ج۲، ص۷ به بعد.۳. ↑ اسماعیل صالحی مازندرانی، شرح کفایة الاصول، ج۳، ص۵ به بعد.۴. ↑ اسماعیل صالحی مازندرانی، شرح کفایة الاصول، ج۴، ص۵ به بعد.۵. ↑ اسماعیل صالحی مازندرانی، شرح کفایة الاصول، ج۵، ص۳ به بعد.۶. ↑ اسماعیل صالحی مازندرانی، شرح کفایة الاصول، ج۶، ص۳ به بعد.
منبع
...
در تدوین کتاب، نخست متن کامل کتاب «کفایه» با توضیحاتی در پاورقی آورده شده، سپس به شرح و ذکر نکات مربوط به آن، با زبانی ساده و روان پرداخته شده است. کتاب، مشتمل بر شش جلد و ترتیب مباحث آن، بر اساس کتاب «کفایة الاصول» است.
گزارش محتوا
۱. ↑ اسماعیل صالحی مازندرانی، شرح کفایة الاصول، ج۱، ص۱۱ به بعد.۲. ↑ اسماعیل صالحی مازندرانی، شرح کفایة الاصول، ج۲، ص۷ به بعد.۳. ↑ اسماعیل صالحی مازندرانی، شرح کفایة الاصول، ج۳، ص۵ به بعد.۴. ↑ اسماعیل صالحی مازندرانی، شرح کفایة الاصول، ج۴، ص۵ به بعد.۵. ↑ اسماعیل صالحی مازندرانی، شرح کفایة الاصول، ج۵، ص۳ به بعد.۶. ↑ اسماعیل صالحی مازندرانی، شرح کفایة الاصول، ج۶، ص۳ به بعد.
منبع
...
[ویکی نور] شرح کفایه الاصول (رشتی). شرح کفایة الاصول، به زبان عربی، اثر شیخ عبدالحسین رشتی، از شاگردان آخوند خراسانی است.
کتاب، در دو جلد تدوین یافته و مشتمل بر یک مقدمه و هشت مقصد و یک خاتمه در بحث اجتهاد و تقلید است.
شارح، قسمت های مختلف از عبارات«کفایه» را در ضمن شرح خود آورده، ولی آنها را با قرار دادن در داخل پرانتز و با کمک قراین دیگر کاملا متمایز ساخته است.
فهرست کلی مطالب کتاب از این قرار است:
1. مقدّمه(شامل اموری از قبیل موضوع علم، تمایز علوم، تعریف علم اصول، وضع و اقسام آن و...)؛
کتاب، در دو جلد تدوین یافته و مشتمل بر یک مقدمه و هشت مقصد و یک خاتمه در بحث اجتهاد و تقلید است.
شارح، قسمت های مختلف از عبارات«کفایه» را در ضمن شرح خود آورده، ولی آنها را با قرار دادن در داخل پرانتز و با کمک قراین دیگر کاملا متمایز ساخته است.
فهرست کلی مطالب کتاب از این قرار است:
1. مقدّمه(شامل اموری از قبیل موضوع علم، تمایز علوم، تعریف علم اصول، وضع و اقسام آن و...)؛
wikinoor: شرح_کفایة_الأصول_(رشتی)
[ویکی نور] شرح کفایه الاصول (صالحی مازندارنی). «شرح کفایة الاصول»، سلسله درس های آیت الله حاج شیخ اسماعیل صالحی مازندرانی، به زبان فارسی است که توسط محمد علی صالحی مازندرانی، تدوین و تنظیم شده است.
در تدوین کتاب، نخست متن کامل کتاب «کفایه » با توضیحاتی در پاورقی آورده شده، سپس به شرح و ذکر نکات مربوط به آن، با زبانی ساده و روان پرداخته شده است.کتاب، مشتمل بر شش جلد و ترتیب مباحث آن، بر اساس کتاب «کفایة الاصول» است.
جلد اول، از ابتدای مقدمات تا بحث فور و تراخی از اوامر را در بر می گیرد. مؤلف، در مقدمه کتاب، به شرح سخنان مرحوم آخوند در مورد سیزده امر مقدماتی، از قبیل موضوع علم، وضع، استعمال لفظ در معنایی مناسب با موضوعٌ له و... پرداخته، سپس وارد مقاصد کتاب شده است.
مقصد اول، در باره اوامر است. ماده امر، در چهار جهت بررسی می شود که عبارتند از: معنای لغوی لفظ امر، اعتبار علوّ و استعلاء در معنای امر، حقیقت بودن امر در وجوب و بحث طلب و اراده.
مباحث صیغه امر، در این جلد، به قرار زیر است: معنای صیغه امر، دلالت صیغه امر، بیان ظهور جمله های خبریه در مقام طلب، ظهور انصرافی صیغه امر در وجوب، تعبدی و توصلی، دلالت صیغه امر بر وجوب نفسی تعیینی عینی، ظهور صیغه امر عقیب حظر، عدم دلالت صیغه امر بر مره و تکرار و فور و تراخی.
در تدوین کتاب، نخست متن کامل کتاب «کفایه » با توضیحاتی در پاورقی آورده شده، سپس به شرح و ذکر نکات مربوط به آن، با زبانی ساده و روان پرداخته شده است.کتاب، مشتمل بر شش جلد و ترتیب مباحث آن، بر اساس کتاب «کفایة الاصول» است.
جلد اول، از ابتدای مقدمات تا بحث فور و تراخی از اوامر را در بر می گیرد. مؤلف، در مقدمه کتاب، به شرح سخنان مرحوم آخوند در مورد سیزده امر مقدماتی، از قبیل موضوع علم، وضع، استعمال لفظ در معنایی مناسب با موضوعٌ له و... پرداخته، سپس وارد مقاصد کتاب شده است.
مقصد اول، در باره اوامر است. ماده امر، در چهار جهت بررسی می شود که عبارتند از: معنای لغوی لفظ امر، اعتبار علوّ و استعلاء در معنای امر، حقیقت بودن امر در وجوب و بحث طلب و اراده.
مباحث صیغه امر، در این جلد، به قرار زیر است: معنای صیغه امر، دلالت صیغه امر، بیان ظهور جمله های خبریه در مقام طلب، ظهور انصرافی صیغه امر در وجوب، تعبدی و توصلی، دلالت صیغه امر بر وجوب نفسی تعیینی عینی، ظهور صیغه امر عقیب حظر، عدم دلالت صیغه امر بر مره و تکرار و فور و تراخی.
wikinoor: شرح_کفایة_الأصول_(صالحی_مازندارنی)
[ویکی نور] شرح کفایه الاصول (صالحی مازندرانی). شرح کفایة الاصول، سلسله درس هاى آیت الله حاج شیخ اسماعیل صالحى مازندرانى، به زبان فارسى است که توسط محمد على صالحى مازندرانى، تدوین و تنظیم شده است.
در تدوین کتاب، نخست متن کامل کتاب «کفایه» با توضیحاتى در پاورقى آورده شده، سپس به شرح و ذکر نکات مربوط به آن، با زبانى ساده و روان پرداخته شده است.کتاب، مشتمل بر شش جلد و ترتیب مباحث آن، بر اساس کتاب «کفایة الاصول» است.
جلد اول، از ابتداى مقدمات تا بحث فور و تراخى از اوامر را در بر مى گیرد. مؤلف، در مقدمه کتاب، به شرح سخنان مرحوم آخوند در مورد سیزده امر مقدماتى، از قبیل موضوع علم، وضع، استعمال لفظ در معنایى مناسب با موضوعٌ له و... پرداخته، سپس وارد مقاصد کتاب شده است.
مقصد اول، درباره اوامر است. ماده امر، در چهار جهت بررسى مى شود که عبارتند از: معناى لغوى لفظ امر، اعتبار علوّ و استعلاء در معناى امر، حقیقت بودن امر در وجوب و بحث طلب و اراده.
مباحث صیغه امر، در این جلد، به قرار زیر است: معناى صیغه امر، دلالت صیغه امر، بیان ظهور جمله هاى خبریه در مقام طلب، ظهور انصرافى صیغه امر در وجوب، تعبدى و توصلى، دلالت صیغه امر بر وجوب نفسى تعیینى عینى، ظهور صیغه امر عقیب حظر، عدم دلالت صیغه امر بر مره و تکرار و فور و تراخى.
جلد دوم، از بحث اجزاء تا آخر بحث اوامر را در بر مى گیرد. مباحث این جلد، عبارتند از: بحث اجزاء، مقدمه واجب، ضد، عدم جواز امر با علم آمر به انتفاى شرط آن، تعلق اوامر و نواهى به طبایع، عدم بقاى جواز بعد از نسخ وجوب، واجب تخییرى، وجوب کفائى، واجب موقت و غیر موقت، امر به امر به شىء و امر بعد از امر.
در تدوین کتاب، نخست متن کامل کتاب «کفایه» با توضیحاتى در پاورقى آورده شده، سپس به شرح و ذکر نکات مربوط به آن، با زبانى ساده و روان پرداخته شده است.کتاب، مشتمل بر شش جلد و ترتیب مباحث آن، بر اساس کتاب «کفایة الاصول» است.
جلد اول، از ابتداى مقدمات تا بحث فور و تراخى از اوامر را در بر مى گیرد. مؤلف، در مقدمه کتاب، به شرح سخنان مرحوم آخوند در مورد سیزده امر مقدماتى، از قبیل موضوع علم، وضع، استعمال لفظ در معنایى مناسب با موضوعٌ له و... پرداخته، سپس وارد مقاصد کتاب شده است.
مقصد اول، درباره اوامر است. ماده امر، در چهار جهت بررسى مى شود که عبارتند از: معناى لغوى لفظ امر، اعتبار علوّ و استعلاء در معناى امر، حقیقت بودن امر در وجوب و بحث طلب و اراده.
مباحث صیغه امر، در این جلد، به قرار زیر است: معناى صیغه امر، دلالت صیغه امر، بیان ظهور جمله هاى خبریه در مقام طلب، ظهور انصرافى صیغه امر در وجوب، تعبدى و توصلى، دلالت صیغه امر بر وجوب نفسى تعیینى عینى، ظهور صیغه امر عقیب حظر، عدم دلالت صیغه امر بر مره و تکرار و فور و تراخى.
جلد دوم، از بحث اجزاء تا آخر بحث اوامر را در بر مى گیرد. مباحث این جلد، عبارتند از: بحث اجزاء، مقدمه واجب، ضد، عدم جواز امر با علم آمر به انتفاى شرط آن، تعلق اوامر و نواهى به طبایع، عدم بقاى جواز بعد از نسخ وجوب، واجب تخییرى، وجوب کفائى، واجب موقت و غیر موقت، امر به امر به شىء و امر بعد از امر.
wikinoor: شرح_کفایة_الأصول_(صالحی_مازندرانی)
[ویکی فقه] شرح کفایه الاصول (عبدالحسین رشتی). «شرح کفایة الاصول»، به زبان عربی، اثر شیخ عبد الحسین رشتی، از شاگردان آخوند خراسانی است.
کتاب، در دو جلد تدوین یافته و مشتمل بر یک مقدمه و هشت مقصد و یک خاتمه در بحث اجتهاد و تقلید است.شارح، قسمت های مختلف از عبارات «کفایه» را در ضمن شرح خود آورده، ولی آنها را با قرار دادن در داخل پرانتز و با کمک قراین دیگر کاملا متمایز ساخته است.
گزارش محتوا
فهرست کلی مطالب کتاب از این قرار است:۱. مقدمه (شامل اموری از قبیل موضوع علم، تمایز علوم، تعریف علم اصول، وضع و اقسام آن و...) ؛۲. مقصد اول (بحث اوامر)؛۳. مقصد دوم (بحث نواهی)؛۴. مقصد سوم (بحث مفاهیم)۵. مقصد چهارم (بحث عام و خاص)۶. مقصد پنجم (بحث مطلق و مقید و مجمل و مبین)؛۷. مقصد ششم (بحث امارات معتبر شرعی یا عقلی)؛۸. مقصد هفتم (بحث اصول عملیه)؛۹. مقصد هشتم (بحث تعارض ادله و امارات)؛۱۰. خاتمه (بحث اجتهاد و تقلید).
نمونه ای از کار مؤلف
هر یک از این عناوین کلی، مشتمل بر مباحثی متعدد است که در کتاب شناسی «کفایة الاصول»، ذکر گردیده است. اکنون به نمونه ای از کار شارح می پردازیم:وی، در شرح مقصد هشتم که در باره تعارض ادله و امارات است، چنین می نویسد:(التعارض) این عنوان، بهتر از معنون کردن باب، به «تعادل و ترجیح» است، چون روشن است که این دو، از عوارض و اقسام تعارضند و بدیهی است که در این جا، کلی، با قطع نظر از افرادش دارای احکامی است که غرض اصولی به آنها تعلق می گیرد؛ مثل اینکه اصل، در متعارضین چیست؟، اولویت جمع تا آن جا که ممکن است و...و در هر حال، تعارض در لغت، یا مشتق از عرض به معنای اظهار و ظهور است، پس هر یک از دو دلیل، خود را به دیگری می نماید یا برای آن آشکار می شود و یا برگرفته از عرض به معنای یکی از جهات سه گانه جسم است؛ یعنی همان «پهنا» که در برابر «درازا» و «ژرفا» قرار دارد؛ این معنای اخیر، با معنای اصطلاحی مناسب تر است و علاقه مصحح استعمال تعارض با توجه به معنای اخیر، در معنای اصطلاحی، این است که هر یک از متعارضین، از نظر دلیلیت و حجیت، در عرض دیگری است و شاید با توجه به همین معناست که در مورد اصول عملیه گفته می شود: اصول مزبور با ادله، «تعارض» نمی کنند، چون در «عرض» آنها نیستند، بلکه در طول آنهایند.و در اصطلاح، (تنافی الدلیلین او الادلة) و به زودی دومی را خواهی شناخت، (بحسب الدلالة و مقام الاثبات) و حکایت و این گفتار مرحوم آخوند: (علی وجه التناقض او التضاد)، متعلق به این سخن وی: «تنافی الدلیلین» است، (حقیقة) و ذاتا؛ به این صورت که در واقع و نفس الامر، اجتماع آن دو محال باشد، گر چه این محالیت، به حسب شرع باشد؛ مثل اینکه یک دلیل، بر وجوب اکرام زید در زمانی خاص و دیگری، بر سلب وجوب یا حرمت اکرام وی، در همان زمان دلالت کند، پس این دو دلیل، ذاتا متناقض یا متضادند؛ یعنی در نفس الامر و در عالم جعل و تشریع قابل جمع نیستند...
کتاب، در دو جلد تدوین یافته و مشتمل بر یک مقدمه و هشت مقصد و یک خاتمه در بحث اجتهاد و تقلید است.شارح، قسمت های مختلف از عبارات «کفایه» را در ضمن شرح خود آورده، ولی آنها را با قرار دادن در داخل پرانتز و با کمک قراین دیگر کاملا متمایز ساخته است.
گزارش محتوا
فهرست کلی مطالب کتاب از این قرار است:۱. مقدمه (شامل اموری از قبیل موضوع علم، تمایز علوم، تعریف علم اصول، وضع و اقسام آن و...) ؛۲. مقصد اول (بحث اوامر)؛۳. مقصد دوم (بحث نواهی)؛۴. مقصد سوم (بحث مفاهیم)۵. مقصد چهارم (بحث عام و خاص)۶. مقصد پنجم (بحث مطلق و مقید و مجمل و مبین)؛۷. مقصد ششم (بحث امارات معتبر شرعی یا عقلی)؛۸. مقصد هفتم (بحث اصول عملیه)؛۹. مقصد هشتم (بحث تعارض ادله و امارات)؛۱۰. خاتمه (بحث اجتهاد و تقلید).
نمونه ای از کار مؤلف
هر یک از این عناوین کلی، مشتمل بر مباحثی متعدد است که در کتاب شناسی «کفایة الاصول»، ذکر گردیده است. اکنون به نمونه ای از کار شارح می پردازیم:وی، در شرح مقصد هشتم که در باره تعارض ادله و امارات است، چنین می نویسد:(التعارض) این عنوان، بهتر از معنون کردن باب، به «تعادل و ترجیح» است، چون روشن است که این دو، از عوارض و اقسام تعارضند و بدیهی است که در این جا، کلی، با قطع نظر از افرادش دارای احکامی است که غرض اصولی به آنها تعلق می گیرد؛ مثل اینکه اصل، در متعارضین چیست؟، اولویت جمع تا آن جا که ممکن است و...و در هر حال، تعارض در لغت، یا مشتق از عرض به معنای اظهار و ظهور است، پس هر یک از دو دلیل، خود را به دیگری می نماید یا برای آن آشکار می شود و یا برگرفته از عرض به معنای یکی از جهات سه گانه جسم است؛ یعنی همان «پهنا» که در برابر «درازا» و «ژرفا» قرار دارد؛ این معنای اخیر، با معنای اصطلاحی مناسب تر است و علاقه مصحح استعمال تعارض با توجه به معنای اخیر، در معنای اصطلاحی، این است که هر یک از متعارضین، از نظر دلیلیت و حجیت، در عرض دیگری است و شاید با توجه به همین معناست که در مورد اصول عملیه گفته می شود: اصول مزبور با ادله، «تعارض» نمی کنند، چون در «عرض» آنها نیستند، بلکه در طول آنهایند.و در اصطلاح، (تنافی الدلیلین او الادلة) و به زودی دومی را خواهی شناخت، (بحسب الدلالة و مقام الاثبات) و حکایت و این گفتار مرحوم آخوند: (علی وجه التناقض او التضاد)، متعلق به این سخن وی: «تنافی الدلیلین» است، (حقیقة) و ذاتا؛ به این صورت که در واقع و نفس الامر، اجتماع آن دو محال باشد، گر چه این محالیت، به حسب شرع باشد؛ مثل اینکه یک دلیل، بر وجوب اکرام زید در زمانی خاص و دیگری، بر سلب وجوب یا حرمت اکرام وی، در همان زمان دلالت کند، پس این دو دلیل، ذاتا متناقض یا متضادند؛ یعنی در نفس الامر و در عالم جعل و تشریع قابل جمع نیستند...
wikifeqh: شرح_کفایة_الاصول_(عبدالحسین_رشتی)
[ویکی فقه] شرح کفایه الاصول (علی محمدی). «شرح کفایة الاصول» از شروح فارسی کفایه است که به قلم علی محمدی خراسانی در پنج جلد نگارش شده است. این کتاب پس از سه دوره کامل تدریس کفایه به رشته تحریر درآمده و تمام کوشش مولف این بوده است که مباحث سنگین آن را به زبانی ساده بیان کند.
سبک نگارش این شرح به شیوه «قوله- اقول» با ذکر بخش کوتاهی از عبارت کفایه و شرح مفصل مطالب صورت گرفته است.
گزارش محتوا
فهرست مطالب هر یک از مجلدات در ابتدای همان جلد آمده است. در پاورقی های اندک کتاب آدرس برخی مطالب اصولی ذکر شده اند.
سبک نگارش این شرح به شیوه «قوله- اقول» با ذکر بخش کوتاهی از عبارت کفایه و شرح مفصل مطالب صورت گرفته است.
گزارش محتوا
فهرست مطالب هر یک از مجلدات در ابتدای همان جلد آمده است. در پاورقی های اندک کتاب آدرس برخی مطالب اصولی ذکر شده اند.
wikifeqh: شرح_کفایة_الاصول_(علی_محمدی)
[ویکی نور] شرح کفایه الاصول (محمدی خراسانی). شرح کفایة الاصول از شروح فارسی کفایه است که به قلم علی محمّدی خراسانی در پنج جلد نگارش شده است. این کتاب پس از سه دوره کامل تدریس کفایه به رشته تحریر درآمده و تمام کوشش مولّف این بوده است که مباحث سنگین آن را به زبانی ساده بیان کند.
سبک نگارش این شرح به شیوه «قوله-اقول» با ذکر بخش کوتاهی از عبارت کفایه و شرح مفصل مطالب صورت گرفته است.
مقدّمه کتاب مشتمل بر سیزده امر می باشد که در آن به شرح پاره ای از مباحث مهمّ لغوی و ادبی و منطقی پرداخته شده است و نقش مهمّی در فهم مطالب اصلی علم دارد. مرحوم آخونددر تعریف علم اصول می فرماید: علم اصول عبارتست از صناعت و فنی که به توسطّ آن دو دسته قواعد شناسایی می شود. 1- قواعدی که در طریق استنباط و استخراج احکام شرعیه واقع می شوند. 2- قواعدی که مجتهد در مقام عمل به آنها پناهنده می شود ولو در طریق استنباط نباشند. در حالی که مشهور علم اصول را چنین تعریف می کند: «هوالعلم بالقواعدالممهده لاستنباط الاحکام الشرعیة» شارح بیان می کند که تفاوت میان تعریف مشهور و مرحوم آخونددر سه امر است: 1- مشهور گفته اند «هو العلم» ولی آخوند فرموده اند: «صناعة» و صناعت یافن، مرحله ای بالاتر از علم است چون علم مجرد ادراک را گویند ولی صناعت مجرّد دانستن نیست بلکه آن دانستنی است که بدنبالش عمل کردن و بکار بستن و توانایی بهره برداری باشد. 2- مشهور گفته اند: «الممهده» ولی آخوند فرموده: «التی یمکن...» فرق در این است که الممهده مشتق است و ظهور در فعلیّت دارد و ظاهرش این است که علم اصول، علم به قواعدی است که در عصر تعریف آماده و تمهید شده است و شامل قواعدی که در آینده استکشاف و ضمیمه می شود نمی گردد. 3- طبق تعریف مشهور که ضمیمه ای نداشت لازم می آید برخی از مسائل مهمّ اصولی از مساله بودن خارج و طرح آنها استطرادی باشد و این قابل التزام نیست ولی طبق ضمیمه ای که آخوند داشتند آن مسائل هم داخل در علم اصول می گردند و تعریف جامع افراد می شود. یکی از مباحث کتاب درباره مبحث معروف اجتماع امر و نهی در شیئی واحد است. آیا اجتماع امر و نهی در شیء واحد جایز است؟ یعنی در آنجا هم امر فعلی باشد و امتثال بطلبد و هم نهی فعلی باشد؟ یا چنین اجتماعی از محالات است و امکان ندارد که یک عمل معین هم متعلّق امر باشد و هم متعلّق نهی و معیّناً از آن دو فعلی شده و دیگری به فعلیت نمی رسد؟ مثال معروف مساله نماز در مکان غصبی است از این نظر که نماز هست، واجب الاتیان و موجب استحقاق ثواب و از این جهت که غصب است حرام و موجب استحقاق عقوبت است. شارح بیان می کند که سه نظریه اساسی در مساله وجود دارد که در این میان مشهور امامیه و مصنف می گویند که چنین اجتماعی از محالات است آنهم مطلقا؛ یعنی هم از دیدگاه دقیق عقلی و هم به دید سطحی عرفی محال است.
مولّف در مقصد ششم درباره مباحث قطع بیان می کند که مباحث قطع از مسائل علم اصول خارج و به مسائل علم کلام شبیه تر است. دلیل خروج آن از مسائل اصولی این است که ملاک اصولی بودن برای مباحث قعطع وجود ندارد زیرا مساله اصولی آن است که نتیجه آن در کبرای قیاس استنباط حکم شرعی واقع شود در حالیکه قطع در حدّ وسط قیاس استنباط حکم شرعی فرعی واقع نمی شود. شارح تصریح می کند که مرحوم آخوند به خاطر تناسب زیاد مسائل قطع با مسائل ظنّ، آن را در مقدّمه مباحث امارات ذکر کرده است و تناسب آنها به این جهت است که هر یک از قطع و ظن، کاشف از واقع و طریق به سوی آن هستند و به کمک قطع می توان تکالیف بندگان را تحصیل کرد. همچنین امارات گاهی جانشین قطع می شوند.
شارح در آخرین مقصد کتاب پیش از ورود به بحث به نکات ارزشمندی اشاره می کند که حاکی از دقت آخوند خراسانی است. وی می نویسد پیش از مرحوم آخوند بزرگانی مانند صاحب معالم، شیخ انصاری و دیگران این بحث را با عنوان«خاتمه» مطرح می کردند که حاکی از بحث جانبی و کم اهمیت بودن آن است؛ ولی مرحوم آخوند این را به عنوان یکی از مقاصد اصلی کفایه مطرح کرده اند و حق همین است؛ زیرا مسأله تعارض ادله از مهم ترین مباحث علم اصول است و همانگونه که مرحوم مظفر بیان کرده، ضابطه مسأله اصول بر آن منطبق است و وجهی ندارد که به صورت خاتمه ذکر شود. درباره عنوان هم می نویسد بزرگان اصول پیش از مرحوم آخوند این بحث را با عنوان تعادل و تراجیح عنوان کرده اند ولی مرحوم آخوندعنوان را تغییر داده و با عنوان «تعارض الادله و الامارات ذکر کرده اند که مناسب تر است.
سبک نگارش این شرح به شیوه «قوله-اقول» با ذکر بخش کوتاهی از عبارت کفایه و شرح مفصل مطالب صورت گرفته است.
مقدّمه کتاب مشتمل بر سیزده امر می باشد که در آن به شرح پاره ای از مباحث مهمّ لغوی و ادبی و منطقی پرداخته شده است و نقش مهمّی در فهم مطالب اصلی علم دارد. مرحوم آخونددر تعریف علم اصول می فرماید: علم اصول عبارتست از صناعت و فنی که به توسطّ آن دو دسته قواعد شناسایی می شود. 1- قواعدی که در طریق استنباط و استخراج احکام شرعیه واقع می شوند. 2- قواعدی که مجتهد در مقام عمل به آنها پناهنده می شود ولو در طریق استنباط نباشند. در حالی که مشهور علم اصول را چنین تعریف می کند: «هوالعلم بالقواعدالممهده لاستنباط الاحکام الشرعیة» شارح بیان می کند که تفاوت میان تعریف مشهور و مرحوم آخونددر سه امر است: 1- مشهور گفته اند «هو العلم» ولی آخوند فرموده اند: «صناعة» و صناعت یافن، مرحله ای بالاتر از علم است چون علم مجرد ادراک را گویند ولی صناعت مجرّد دانستن نیست بلکه آن دانستنی است که بدنبالش عمل کردن و بکار بستن و توانایی بهره برداری باشد. 2- مشهور گفته اند: «الممهده» ولی آخوند فرموده: «التی یمکن...» فرق در این است که الممهده مشتق است و ظهور در فعلیّت دارد و ظاهرش این است که علم اصول، علم به قواعدی است که در عصر تعریف آماده و تمهید شده است و شامل قواعدی که در آینده استکشاف و ضمیمه می شود نمی گردد. 3- طبق تعریف مشهور که ضمیمه ای نداشت لازم می آید برخی از مسائل مهمّ اصولی از مساله بودن خارج و طرح آنها استطرادی باشد و این قابل التزام نیست ولی طبق ضمیمه ای که آخوند داشتند آن مسائل هم داخل در علم اصول می گردند و تعریف جامع افراد می شود. یکی از مباحث کتاب درباره مبحث معروف اجتماع امر و نهی در شیئی واحد است. آیا اجتماع امر و نهی در شیء واحد جایز است؟ یعنی در آنجا هم امر فعلی باشد و امتثال بطلبد و هم نهی فعلی باشد؟ یا چنین اجتماعی از محالات است و امکان ندارد که یک عمل معین هم متعلّق امر باشد و هم متعلّق نهی و معیّناً از آن دو فعلی شده و دیگری به فعلیت نمی رسد؟ مثال معروف مساله نماز در مکان غصبی است از این نظر که نماز هست، واجب الاتیان و موجب استحقاق ثواب و از این جهت که غصب است حرام و موجب استحقاق عقوبت است. شارح بیان می کند که سه نظریه اساسی در مساله وجود دارد که در این میان مشهور امامیه و مصنف می گویند که چنین اجتماعی از محالات است آنهم مطلقا؛ یعنی هم از دیدگاه دقیق عقلی و هم به دید سطحی عرفی محال است.
مولّف در مقصد ششم درباره مباحث قطع بیان می کند که مباحث قطع از مسائل علم اصول خارج و به مسائل علم کلام شبیه تر است. دلیل خروج آن از مسائل اصولی این است که ملاک اصولی بودن برای مباحث قعطع وجود ندارد زیرا مساله اصولی آن است که نتیجه آن در کبرای قیاس استنباط حکم شرعی واقع شود در حالیکه قطع در حدّ وسط قیاس استنباط حکم شرعی فرعی واقع نمی شود. شارح تصریح می کند که مرحوم آخوند به خاطر تناسب زیاد مسائل قطع با مسائل ظنّ، آن را در مقدّمه مباحث امارات ذکر کرده است و تناسب آنها به این جهت است که هر یک از قطع و ظن، کاشف از واقع و طریق به سوی آن هستند و به کمک قطع می توان تکالیف بندگان را تحصیل کرد. همچنین امارات گاهی جانشین قطع می شوند.
شارح در آخرین مقصد کتاب پیش از ورود به بحث به نکات ارزشمندی اشاره می کند که حاکی از دقت آخوند خراسانی است. وی می نویسد پیش از مرحوم آخوند بزرگانی مانند صاحب معالم، شیخ انصاری و دیگران این بحث را با عنوان«خاتمه» مطرح می کردند که حاکی از بحث جانبی و کم اهمیت بودن آن است؛ ولی مرحوم آخوند این را به عنوان یکی از مقاصد اصلی کفایه مطرح کرده اند و حق همین است؛ زیرا مسأله تعارض ادله از مهم ترین مباحث علم اصول است و همانگونه که مرحوم مظفر بیان کرده، ضابطه مسأله اصول بر آن منطبق است و وجهی ندارد که به صورت خاتمه ذکر شود. درباره عنوان هم می نویسد بزرگان اصول پیش از مرحوم آخوند این بحث را با عنوان تعادل و تراجیح عنوان کرده اند ولی مرحوم آخوندعنوان را تغییر داده و با عنوان «تعارض الادله و الامارات ذکر کرده اند که مناسب تر است.
wikinoor: شرح_کفایة_الأصول_(محمدی_خراسانی)