شرث

لغت نامه دهخدا

شرث. [ ش َ رَ ] ( ع اِمص ) سطبری پشت دست و کفیدگی آن.یقال : شرثت یده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

شرث. [ ش َ ] ( ع ص ، اِ ) کفش کهنه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) ناهمواری و ناراستی تیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): شرث السهم لم یُسَوَّ فی بریة. ( اقرب الموارد ).

شرث. [ ش َ رِ ] ( ع ص ) تیغ تیز. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شمشیر تیز و تند. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس