شرافتمند
/SerAfatmand/
مترادف شرافتمند: اصل دار، اصیل، بااصالت، باشرف، بزرگوار، خانواده دار، شریف، نجیب
متضاد شرافتمند: بی اصل، وضیع
برابر پارسی: والا، بزرگمنش، بزرگوار، نژاده
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
مترادف ها
مستقیم، سر راست، قائم، خوش هیکل، شرافتمند
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید