شراع زدن ؛ خیمه زدن. سایه بان بر پا کردن :
فرودآمد از اسب شاه بلند
شراعی زدند از بر کشتمند.
فردوسی.
شراعی بزد شاه و بنهاد تخت
بر تخت شد هر که بد نیکبخت.
فردوسی.
شراعی زدند از بر ریگ نرم
... [مشاهده متن کامل]
همی رفت ماهوی چون باد گرم.
فردوسی.
امیر با لشکر رفت به کنار دریای آبسکون و آنجا خیمه ها و شراعها زدند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 471 ) . بگوی تا شراعی و صفها و خیمه ها بزنند و عمم اینجا فرود آید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 252 ) . امیریوسف را به نیم ترک بنشاندند چندانکه صفها و شراع بزدند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 252 ) .
شراعی بزد بر لب آبگیر
بیاراست بزمی خوش و دلپذیر.
اسدی ( گرشاسب نامه ) .
فرودآمد از اسب شاه بلند
شراعی زدند از بر کشتمند.
فردوسی.
شراعی بزد شاه و بنهاد تخت
بر تخت شد هر که بد نیکبخت.
فردوسی.
شراعی زدند از بر ریگ نرم
... [مشاهده متن کامل]
همی رفت ماهوی چون باد گرم.
فردوسی.
امیر با لشکر رفت به کنار دریای آبسکون و آنجا خیمه ها و شراعها زدند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 471 ) . بگوی تا شراعی و صفها و خیمه ها بزنند و عمم اینجا فرود آید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 252 ) . امیریوسف را به نیم ترک بنشاندند چندانکه صفها و شراع بزدند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 252 ) .
شراعی بزد بر لب آبگیر
بیاراست بزمی خوش و دلپذیر.
اسدی ( گرشاسب نامه ) .