شه را به شرابخانه بردند
سرمست به ساقیش سپردند.
نظامی.
ساقی ز می شرابخانه پیش آر می چو ناردانه.
نظامی.
چه کمی درآید ای جان به شرابخانه تواگر از شراب وصلت ببری ز سر خمارم.
عطار.
گر می بجان دهندت بستان که پیش داناز آب حیات خوشتر خاک شرابخانه.
سعدی.
زاهد اگر به حور و قصورست امیدوارما را شرابخانه قصورست و یار حور.
حافظ.
نخفته ام به خیالی که می پزد دل من خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست ؟
حافظ.
شش قلاجوی شراب از شرابخانه خاص. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 91 ). || در اصطلاح صوفیان ، عالم ملکوت را گویند. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || در اصطلاح صوفیان باطن عارف کامل که در آن باطن شوق و ذوق و عوارف الهیة بسیار باشد. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).