شذ

لغت نامه دهخدا

شذ. [ ش َذذ ] ( ع اِ ) مگس سگ یا آن شذا است کعصا. ( منتهی الارب ). مگس سگ. ( ناظم الاطباء ).

شذ. [ش َذذ ] ( ع مص ) شذوذ. تنها شدن. ( از منتهی الارب ). ( ناظم الاطباء ). || نادر شدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || غریب شدن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || پراکنده و یک یک گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || مخالف قیاس بودن. مخالف اصول بودن. ( از اقرب الموارد ). رجوع به شذ و ندر شود.

فرهنگ فارسی

شذوذ تنها شدن یا نادر شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس