شدنی
/Sodani/
مترادف شدنی: ممکن، میسر، میسور
متضاد شدنی: غیرممکن، نشدنی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- این کار شدنی است ؛ وقوع آن مسلم است.
- این کار ناشدنی است ؛ وقوع آن ناممکن است.
- امثال :
شدنی شد دگر چه خواهد شد.
شدنی میشود و غصه به ما میماند. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
جدول کلمات
مترادف ها
عملی، ممکن، امکان پذیر، محتمل، شدنی، میسر
ممکن، امکان پذیر، محتمل، شدنی، میسر، مقدور، بالقوه
با عجله، جدا شدنی، شدنی، شتاب زده، غیر محلول و ته نشین شونده
شدنی، کردنی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
دارای امکان تحقق
میسر، ممکن