( شد و آمد ) شد و آمد. [ ش ُ دُ م َ ] ( ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) شدآمد. آمد و شد. رفت و آمد. تردد : چنان فروگرفت قلعه را که آفریده شد و آمد نتوانست کرد. ( تاریخ طبرستان ). مسالک و مهالک امن گشاده داریم تا تجار فارغ و ایمن شد و آمدی مینمایند. ( جهانگشای جوینی ).