شخیش

لغت نامه دهخدا

شخیش. [ ش َ ] ( اِ ) شخش. مرغکی باشد کوچک و خوش آواز. ( برهان ). در انجمن آرا و آنندراج با سین ضبط شده است. مرغک کوچک خوش آوازی است. ( لغت فرس اسدی ) :
گرگ را کی رسد ملامت شات
باز را کی بود نهیب شخیش.
رودکی.
در نسخه اسدی چ پاول هورن به جای کلمه شخیش «شخش » آمده است و بیت نیز شاهد «شخش » است اما اگر دو بیت ذیل که در فرهنگها برای شاهد کلمات مختلف از رودکی است :
خویش بیگانه گردد ازپی ریش
خواهی آن روز مزد کمتردیش
توشه جان خویش از او بردار
پیش کایدت مرگ پای آگیش
با بیت شاهد ما از یک قطعه باشند، البته ضبط نسخه چ پاول هورن درست نخواهد بود. ( از یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

پرنده ای کوچک و خوش آواز:
گرگ را کی رسد صلابت شیر / باز را کی بُوَد نهیب شخیش (رودکی: ۵۰۴ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس