شخم کردن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
شیار کردن کندن زمین برای تخم ریزی
مترادف ها
شخم زدن، شیار کردن، شخم کردن، باسختی جلو رفتن، برف روفتن
خیش زدن، خیش کشیدن، شخم زدن، شیار کردن، شخم کردن، باسختی جلو رفتن، برف روفتن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
شخم زدن* = شورانیدن زمین ؛ اثارة. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) . شیار کردن زمین. ( از منتهی الارب ) . شخم زدن آن. شیار کردن آن : شهر به شهر و منزل به منزل شدند [ فرعون و هامان ] تا به مصر رسیدند. .
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
. و بر در مصر یک پاره زمین بود ویران بر راه بادیه فرعون آن زمین را بشورانید و آباد کرد. ( ترجمه طبری بلعمی ) .