شخس

لغت نامه دهخدا

شخس. [ ش َ ] ( ع مص ) بی آرامی و بی آرام نمودن. ( از منتهی الارب ). مضطرب شدن. ( از اقرب الموارد ). || اختلاف کردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( از باب فتح ) واکردن خر دهان خود را وقت خمیازه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

بی آرامی و بی آرام نمودن یا اختلاف کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس