شخاریدن. [ ش َ دَ ] ( مص ) خلانیدن. خراشیدن. مجروح کردن. شخاریدن و شخار دادن در تداول مردم قزوین درست به معنی فشردن و فشار دادن است و خشاردن و خشار دادن نیز همین است : آن را که دست و رویت چون دوستان ببوسدچون گرگ روی و دستش بشخاری و بخایی.ناصرخسرو.