شخا

لغت نامه دهخدا

شخا. [ش َ ] ( اِ ) خراش و خلیدن و فرورفتن چیزی باشد به جایی. ( برهان ). خراشیدن و خلیدن. ( رشیدی ) ( سروری ). به معنی شخن و شخانیدن مصدر آن است. ( فرهنگ جهانگیری ).

شخا. [ ش َ ] ( ع اِ ) شوره زار. این کلمه در اصل شخو بوده و واو ماقبل ْ مفتوح قلب به الف شده است. ( از اقرب الموارد ). شوره زار. ( منتهی الارب ).

شخا. [ ش َ ] ( ع اِ ) شیر، لغت حمیری است. ( منتهی الارب ). به لغت حمیر شیر و لبن. ( ناظم الاطباء ). شیر نوشیدنی.

فرهنگ فارسی

شیر لغت حمیری است بلغت حمیر شیر و لبن .

پیشنهاد کاربران

بپرس