شحیم

لغت نامه دهخدا

شحیم. [ ش َ ] ( ع ص ) مرد فربه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). پیه دار. || ( اِ ) در زبان سریانی نام کتاب فرض صلوات کبیر و صغیر است. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) فربه سیمین .

فرهنگ معین

(شَ ) [ ع . ] (ص . ) فربه ، سمین .

فرهنگ عمید

سمین، فربه.

پیشنهاد کاربران

بپرس