شحشحان

لغت نامه دهخدا

شحشحان. [ ش َ ش َ ] ( ع ص ) شحیح. ( از اقرب الموارد ). زفت. ( منتهی الارب ). || حریص. ( منتهی الارب ). || دراز از هر چیزی. شحشح. || مرد بسیاررشک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران