شجو
لغت نامه دهخدا
شجو. [ ش َج ْوْ ] ( ع مص ) اختلاف و نزاع میان کسان افتادن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || اندوهگین کردن کسی را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). اندوهگین کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). || طربناک ساختن کسی را. از لغات اضداد است. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || از پیش بشدن. ( تاج المصادر بیهقی ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید