شجعم. [ ش َ ع َ ] ( ع اِ ) شیر بیشه. ( منتهی الارب ). شیر. ( مهذب الاسماء ). اسد. ( اقرب الموارد ). || کالبد انسان یا گردن آن. ( منتهی الارب ). جسد انسان و به قولی گردن آن و به قولی طویل. و میم در همه معانی زاید است برای الحاق. ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) درازبالا. ( منتهی الارب ). || حیة شجعم ؛ مار کلفت و ستبر و شجعم از صفات مار شجاع است. ( از ذیل اقرب الموارد ). مار نر. ( مهذب الاسماء ). || عنق شجعم ؛ گردن دراز استخوانی.( از ذیل اقرب الموارد ). ج ، شجاعم. ( مهذب الاسماء ).