شجعاء. [ ش َ ] ( ع ص ) مؤنث اشجع. ج ، شُجع. ( از اقرب الموارد ). رجوع به اشجع شود. زن پردل و دلاور.( منتهی الارب ). شجیعة. ( از اقرب الموارد ). || دراز. ( از اقرب الموارد ). || ناقة شجعاء؛ شترماده سبک دست و پا در رفتن. ( منتهی الارب ). شجعاء. [ ش ُ ج َ ]( ع ص ، اِ ) ج ِ شجاع. ( اقرب الموارد ). ج ِ شجیع. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به شجاع و شجیع شود.