شجام

لغت نامه دهخدا

شجام. [ ش َ ] ( اِ ) سجام. سرمای سختی باشد که درختان را بخشکاند. ( برهان ). سرمای سخت بود. ( فرهنگ نظام ) ( لغت فرس اسدی ). شخته. سرمازدگی. سرمای سخت بود که درختان را خشک گرداند. ( اوبهی ). شجد. شجن. سرمای سخت. ( فرهنگ جهانگیری ) :
سپاهی که نوروز گرد آورید
همه نیست کردش ز ناگه شجام.
دقیقی.
سپاهی که نوروز گرد آورید
شجامش به یک دم فروخوابنید.
فردوسی.
- شجام زدگی ؛ یخ زدگی. سرمازدگی. سرماخوردگی.
- شجام زدن کسی را ؛ سرما زدن او را. ( از فرهنگ اسدی چ پاول هورن ).

فرهنگ فارسی

سرما، سرمای سخت که درختان راخشک کند، شجدوسجد
( اسم ) سرما سرمای سخت .

فرهنگ معین

(شَ ) (اِ. ) سرما.

فرهنگ عمید

سرمای سخت: سپاهی که نوروز گرد آورید / همه نیست کردش ز ناگه شجام (دقیقی: ۱۰۳ ).

پیشنهاد کاربران

شجام ( shojam نه shajam ) یا اصل آن سجام ( socam ) از فعل ترکی soğ ( u ) mak یا soy ( u ) mq به معنی سرد شدن گرفته شده است
که از آن مشتق soğuca ( ج=c و غ=ğ ) یا soğca با نقش قید و به معنی " به صورت سرد "
...
[مشاهده متن کامل]

به دست می آید و از آن مشتق soğcak با نقش صفت و به معنی " ( به صورت ) سرد شده یا همان سرد " به دست می آید ( همانند معادل متضاد آن ısıcak یا کوتاه شده آن sıcak به معنی " گرم شده ، گرم ، داغ و. . که از فعل ısımak به معنی گرم شدن مشتق شده است )
در نهایت از مشتق soğ ( u ) ca مشتق ( soğcam ( soğucalık به دست می آید که در نقش اسم مصدر و به معنی " ( به صورت ) سردشده بودن ، سرد شدگی ، سردی ، سردیت " می باشد ( متضاد آن ısıcam یا sıcam یا شکل دیگرش ısıcalık می باشد )
در تلفظ کلمه soğcam با تخفیف و حذف تلفظ حرف ğ کلمه در گفتار به صورت socam در آمده است که با ورود به فارسی به اشکال "سجام" و"شجام" در آمده است
در فارسی موارد مشابه دیگری از کلمات نیز وجود دارد که در آن ها سین به شین یا بالعکس و ضمه به فتحه یا کسره یا بالعکس تغییر می کند
پس تبدیل socam به sacam یا secam و تبدیل sacam یا secam ( سجام ) بهshacam یا shecam ( شجام ) امری است طبیعی.

بپرس