شجا
لغت نامه دهخدا
شجا. [ ش َ ] ( ع اِ ) استخوان و جز آن که در گلو بماند. ( منتهی الارب ). آنچه از استخوان و جز آن در گلو گیر کند. || مجازاً در معنی اندوه و حزن بکار برند. ( از اقرب الموارد ).
شجا. [ ش َ ] ( اِخ ) نام اجدادی است. ( منتهی الارب ). || نام آبی است در توضح بعد از دیار عنیزة. ( از معجم ما استعجم ). || نام وادیی است میان مصر و مدینه.( از معجم البلدان ). نام وادیی است. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید