شترگربه

/Sotorgorbe/

معنی انگلیسی:
contraieties, incongruous statements

لغت نامه دهخدا

شترگربه. [ ش ُ ت ُ گ ُ ب َ / ب ِ ] ( اِ مرکب ) اشترگربه. هر چیز مخالف و نامتناسب و نامتجانس را گویند. ( برهان ). هر چیز مخالف و نامناسب و نامشابه. ( غیاث اللغات ). هرچیز ناموافق و نامتناسب و مخالف بزرگ و کوچک مثل شتر و گربه. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). چیزهای بی مناسبت در خوبی و بدی و پستی و بلندی. ( فرهنگ نظام ). || دو چیز را نیز شترگربه گویند که در غایت بلندی و پستی و کوچکی و بزرگی باشد. ( برهان ) :
در حَیِّز زمانه شترگربه ها بسی است
گیتی نه یک طبیعت و گردون نه یک فن است.
انوری.
ابیات خرسر است شترگربه زانکه هست
نشخوارزن چو اشتر و چون گربه تیزچنگ.
سوزنی.
چون کار عالم است شترگربه من به کف
گه سبحه گاه ساغر روشن درآورم.
خاقانی.
کار عالم همه شترگربه است
که دهد فضل بیش و دولت کم.
خاقانی.
- شعر شترگربه ؛ که بعضی ابیاتش خوب و بلند باشد و بعضی پست.( فرهنگ نظام ). شعر بلند و پست. شعر مشتمل بر غث و ثمین.
|| کنایه از قول و فعل به هم آمیخته از ملایم و ناملایم است. ( آنندراج ) :
شتر چون مست گردد می کشد بار
شترگربه است کار مرد هشیار.
حکیم زلالی.
رجوع به اشترگربه شود.

فرهنگ فارسی

اشترگربه، کنایه ازدوچیزناجورونامتناسب

فرهنگ عمید

ناهماهنگی، نامتناسبی: در حیّز زمانه شتر گربه ها بسی ست / گیتی نه یک طبیعت و گردون نه یک فن است (انوری: ۸۵ ).

پیشنهاد کاربران

شترگربه ؛ نازیبا. نامتناسب :
در حیز زمانه شترگربه ها بسیست
گیتی نه یک طبیعت و گردون نه یک فن است.
انوری.
بیتکی چند می تراشیدم
زین شترگربه شعر ناهموار.
انوری ( از امثال و حکم دهخدا ) .
...
[مشاهده متن کامل]

برو از جان خود برداراین بار
که اشترگربه افتاده است این کار.
عطار.
هست شترگربه ها در سخن من ولیک
گربه او شیرگیر استر او پیل سا.
سیف اسفرنگ.