شترکش. [ ش ُ ت ُ ک ُ ] ( نف مرکب ) اشترکش. جزار. نحار. جزیر. که شتر را نحر کند. کسی که شترنحر میکند. ( یادداشت مؤلف ). قصاب. قاصب. هبهبی. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به اشترکش شود.