ندارد طمع رستن شاخ عود
هر آن کس که بیخ شترغاز کاشت.
ابن یمین.
همه سرکه گفتیم عطسه دهیم شترغاز در زیر بینی نهیم.
( از حفان ).
تو شهد بنستانی و در کام نیاری او کامه و سرکا و شترغاز نیابد.
سوزنی.
سیه کرد بوسعد ریش سپیدچو ببرید از زندگانی امید
شترغاز را ماند آن موی او
سیه روی و گنده میانه سپید.
قوامی خوافی.
و رجوع به اشترغازشود.