شترسوار. [ ش ُ ت ُ س َ ] ( ص مرکب ) که بر شتر نشیند. راکب شتر. اشترسوار. آنکه بر شتر سوار گردد. ( ناظم الاطباء ): رَکوب و راکِب ؛ شترسوار. ( منتهی الارب ). که شتر مرکب دارد : ناگه سیهی شترسواری بگذشت بر او چو تند ماری.نظامی.شترسواری گفتش ای درویش کجا میروی. ( گلستان سعدی ). رَکب و رَکبَة؛ شترسواران. ( منتهی الارب ). و رجوع به اشترسوار شود.