شتردلی

لغت نامه دهخدا

شتردلی. [ ش ُ ت ُ دِ ] ( حامص مرکب ) حالت و کیفیت شتردل.بددلی. کین توزی. کینه وری. نامردی که ضد بهادری است.( غیاث اللغات ). نامردی. ( ناظم الاطباء ) :
مرا غمی است شتروارها به حجره تن
شتردلی نکنم غم کجا و حجره ٔمن.
کاتبی.
|| خوف. ترس. هراس. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به اشتردلی شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس