بحر از موج وقت احسانش
میدهد یاد از شترخانش.
سلیم.
قدغن حمامها و یخچالها و آوردن هیمه زمستانی به جهت مطبخ و غیره همگی را باید ناظردر وقت خود به قدر اخراجات سالیانه حاضر کند و جو وکاه به جهت اخراجات طوایل و شترخان سرانجام کند. ( تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 11 ). و رجوع به اشترخان شود.شترخان. [ ش ُ ت ُ ] ( اِخ ) دهی ازدهستان الموت بخش معلم کلایه شهرستان قزوین. دارای 162 تن سکنه. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات ، برنج ، انگور و میوه است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
شترخان. [ ش ُ ت ُ ] ( اِخ ) نام محلی است به جنوب شرقی تهران که محل توقف و اسطبل شترهای ناصرالدین شاه بود در زیر قریه نجف آباد و تا قبل از آبادی کنونی تهران از نواحی خارج از تهران به شمار می آید.