شتر کره

لغت نامه دهخدا

شترکره. [ ش ُ ت ُ ک ُرْ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) بچه شتر. ( آنندراج ). شتربچه. ( ناظم الاطباء ). کره شتر. صقب. ( منتهی الارب ). رجوع به اشترکره شود :
شترکره با مادر خویش گفت
پس از رفتن آخر زمانی بخفت.
سعدی.
ابن اللبون ؛ شترکره دوساله. ( منتهی الارب ). سَقب ؛ شترکره.شترکره نوزاد یا شترکره نر. فصیل مِلسَد؛ شترکره ٔبسیار مکنده شیر مادر را. ( منتهی الارب ). رجوع به شتربچه شود. || موجه دریا. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

بچه شتر کره شتر صقب

پیشنهاد کاربران

بپرس