شتان

لغت نامه دهخدا

شتان. [ ش ُ ] ( هزوارش ، اِ ) به لغت زند و پازند به معنی سالها باشد که جمع سال است و به عربی سنین خوانند. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ).

شتان. [ ش َ ] ( اِخ ) نام کوهی است در مکه بین کَدا و کُدای و حضرت محمد ( ص ) هنگام حج از راه کَداء وارد مکه گردید. ( از معجم البلدان ).

شتان. [ ش َت ْ تا ن َ ] ( ع اسم فعل ) جداست. ( دهار ). اسم فعل به معنی بَعُدَ و مبنی است بر فتح و گاهی مکسور شود. ( از اقرب الموارد ). شتان بینهما ( بضم نون بین بنابر فاعل بودن و فتح آن بنابر ظرف بودن )؛ بسیار فرق است میان هر دو. ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ). چون دور است میان آن دو. ( ازمهذب الاسماء ). دورند از یکدیگر. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

جداست اسم فعل بمعنی بعد

گویش مازنی

/shetaan/ بازی گوش – شیطان

پیشنهاد کاربران

بپرس