شبیخون اوردن

پیشنهاد کاربران

شبیخون آوردن : حمله بردن شب .
مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 202 ) .
شبیخون آوردن ؛ تاختن آوردن به شب بر سر کسی :
چون دردتو بر دلم شبیخون آورد
دندانت موافق دلم گشت به درد.
خاقانی.
دلیر بر سر نخجیر دل شبیخون آر
نفس بدزد که این صید رارمیدن نیست.
طالب آملی.