لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] پاسبانی در شب.
فرهنگستان زبان و ادب
اصطلاحات و ضرب المثل ها
مترادف ها
خواب، خواب گردی، راه رفتن در خواب، شبگردی
خواب، راه رفتن در خواب، شبگردی
پیشنهاد کاربران
شب گردی عملی بوده است که در آن شخص لباس سفید می پوشیده ودر وقت مناسب با معشوقه اش دیدار می کرده است.
میر نوروز شاعر و عاشق مشهور لر با اشاره به عمل شب گردی این بیت را سروده است
ترک شو گردی کردمه و شو نگردم /
... [مشاهده متن کامل]
دوسکه ی خومه دیمه د کل مردم/
ترجمه
شب گردی را ترک نموده ومی خواهم شبها جایی نروم چون دوست و معشوقه ی خود را در آغوش دیگران دیده ام.
میر نوروز شاعر و عاشق مشهور لر با اشاره به عمل شب گردی این بیت را سروده است
ترک شو گردی کردمه و شو نگردم /
... [مشاهده متن کامل]
دوسکه ی خومه دیمه د کل مردم/
ترجمه
شب گردی را ترک نموده ومی خواهم شبها جایی نروم چون دوست و معشوقه ی خود را در آغوش دیگران دیده ام.