لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) (زیست شناسی ) = خفاش
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
خشت، خفاش، چوب، چوگان، چماق، شبکور، شب پره، عصا، گل اماده برای کوزه گری، لعاب مخصوص ظروف سفالی، چوگاندار، نیمهیاپارهاجر، ضربت
شبکور، روزبین
شبکور
پیشنهاد کاربران
شب کور ؛ آنکه چشم وی شب نتواند دید. آنکه شبها از دیدن ناتوان باشد. مقابل روزکور.
برابر پارسی خفاش
ادوس