شبهه اکل و ماکول

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] شبهه آکل و مأکول. شُبهه آکِل و مَأکول، شبهه‎ای قدیمی در نفی و انکار معاد جسمانی که بسیاری از متکلّمان درباره آن سخن گفته‎اند. شبهه به صورت خلاصه این گونه است: «اگر انسانی معین غذای انسان دیگر شود، اجزای مأکول(خورده شده) در روز معاد در بدن آکل(خورنده) باز می‎گردد یا در بدن مأکول؟ به هر صورت که فرض شود، بدن یکی از آن دو به صورت کامل در روز رستاخیز محشور نخواهد شد.
در میان شبهه‎هایی که به معاد وارد شده، شبهه آکل و مأکول از همه معروف‎تر است. تاریخ دقیق پیدایش این شبهه و نام نخستین کسی که آن را مطرح ساخته است، به روشنی معلوم نیست، ولی در قدمت آن نمی‎توان تردید کرد.

[ویکی شیعه] شبهه آکل و ماکول. شُبهه آکِل و مَأکول، شبهه‎ای قدیمی در نفی و انکار معاد جسمانی که بسیاری از متکلّمان درباره آن سخن گفته‎اند. شبهه به صورت خلاصه این گونه است: «اگر انسانی معین غذای انسان دیگر شود، اجزای مأکول(خورده شده) در روز معاد در بدن آکل(خورنده) باز می‎گردد یا در بدن مأکول؟ به هر صورت که فرض شود، بدن یکی از آن دو به صورت کامل در روز رستاخیز محشور نخواهد شد.
در میان شبهه‎هایی که به معاد وارد شده، شبهه آکل و مأکول از همه معروف‎تر است. تاریخ دقیق پیدایش این شبهه و نام نخستین کسی که آن را مطرح ساخته است، به روشنی معلوم نیست، ولی در قدمت آن نمی‎توان تردید کرد.
این شبهه از ابتدای پیدایش بحث های کلامی و فلسفی در میان اندیشه وران مسلمان مطرح شده است. نخست به صورت مجمل در آثار ابواسحاق ابراهیم ‎بن ‎اسحاق ‎بن ابی سهل نوبختی، ا‎بن‎ سینا مطرح گشته و سپس در کتاب های دانشمندانی چون محمد بن حسن طوسی، غزالی، فخرالدین رازی، خواجه نصیرالدین طوسی، علامه حلی، قاضی عضدالدین ایجی و سعدالدین تفتازانی، نحوه طرح و راه حل های پیشنهادی و دلایل ارائه شده گسترش یافت و سرانجام درآثار متأخرانی مانند مقداد بن‎ عبدالله حلی، صدرالدین شیرازی، اسماعیل طبری نوری و دیگران مورد بحث مفصل قرار گرفت.

پیشنهاد کاربران

به فرض محال در یک روز یا یک شب بهاری یا تابستانی یا پائیزی و یا زمستانی یک کافر یک موئمن را سلاخی نماید و اعضای بدن اورا در یک دیگ بزرگ به پزد و آنرا ظرف مدتی معین صرف و نوش جان نماید و هربار پس از صرف
...
[مشاهده متن کامل]
نهار و شام یک آروق درست حسابی هم روی آن بکشد. اولا آن کافر نمیتواند استخوان های آن موئمن را بخورد مگر اینکه قبل از آن به مدت چهل شبانه روز در یک صحرا یا بیابان بی آب و علف مثل وادی الامر گرسنگی و تشنگی کشیده بوده باشد. محتوای بقیه ارگان ها هم پس از تغذیه بطور کامل جذب بدن وی نخواهند گردید بلکه بیشتر آنها را بهنگام رفع حاجت به شکل مدفوع و ادرار به طبیعت هدیه خواهد نمود. و بخش جذب شده در بدن آن کافر چیز دیگری نخواهند بود غیر از اتم های عناصر مختلف که با اتم های همان عناصر در بدن وی یکی خواهند بود و از لحاظ شکل یا فرم و محتوا با اتم های خودی هیچ فرقی نخواهند داشت. لذا در قیامت هیچ فرقی نمی کند که بدن های آن کافر و موئمن از کدام اتم ها دوباره آفریده شوند. مهم من ها یا خود ها و یا نفوس مجرد دهگانه آن دو فرد انسانی می باشند و نه کالبدها یا اجسام یا بدن ها و یا تن های دهگانه آنان که هرکدام از یک خمیر مایه ساختاری واحد و یگانه یعنی بعُد هستی یا وجود بیکران خداوند متعال در آغاز و اول و ازل در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی آفریده شده و دوباره در معاد بهمان سان از نو آفریده خواهند شد. این خمیر مایه واحد و یگانه دارای یک ظهور تثلیثی یا سه جنبه ای به شکل ماده - روان - روح می باشد. لذا هر متفکر و اندیشمندی که نتواند بین من یا خود و یا نفس مجرد از یک طرف و روح و روان و جان از طرفی دیگر فرق و تمیز قائل شود، نه میتواند خودرا و نه انسان را و نه خداوند را بخوبی بشناسد. نتیجه اینکه آن کافر کانی بال ( آدم یا حوا خوار ) فقط میتواند که بدن آن موئمن خوش خور و چاق و چله را تغذیه و هضم و جذب نماید، اما من یا خود و یا نفس مجرد آن فرد موئمن نه خوردنی است و نه آشامیدنی و پس از مرگ در همان لحظه به خواب ژرف و شیرین مرگ فرو خواهد رفت و بطور همزمان و به موازات خواب مرگ در همانجا در عالم غیب بیدار خواهد گردید و از زندگی رویائی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی برخوردار خواهد گردید و پختن و خوردن بدن خودرا توسط آن کافر مشاهده خواهد نمود و به حال و روز و اعمال وحشیانه آن کافر هم هیچگونه افسوسی نخواهد خورد و از عمل پیش پا افتاده وی هم خشمگین و غضبناک نخواهد گردید.

انسان با تمامی ابعاد وجودی خویش و بهمراه تار و پودهای طبیعت و کیهان، نظام احسن آفرینش مبداء و زندگی طولانی مدت درون آن در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی را پشت سر گذاشته و
...
[مشاهده متن کامل]
وارد سلسله طویل نظم ها و حیات های دنیوی گردیده است و در پایان این راه و این سفر بسیار طولانی یعنی در معاد دو باره با تمامی ابعاد وجودی خویش و بهمراه بقیه محتوای کیهان یا جهان به همان نظام احسن آفرینش مبداء باز خواهد گشت و از همان زندگی و سعادت ازلی برخوردار خواهد گردید و نه به مثابه تافته ای جدا بافته از محتوای کیهانی. این آمدن و رفتن و بازگشتن از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان صورت می پذیرد و نه از راه یا طریقی دیگر. از اینکه انبیاء و اولیاء شریف و بزرگوار در اعصار مختلف باستان به نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان و وقوع مه بانگ های متوالی آشنایی و علم و آگاهی نداشته اند ، از این لحاظ هیج گونه انتقادی بر آنان جایز و روا نمی باشد ، اما بر متفکرین و اندیشمندان پیرو کلام های آنان در عصر حاضر و اعصار آینده. واژه های آکُل و ما کُل در اصل و ریشه فارسی بوده اند و به ترتیب به معنای کلِ آغازین و کلیه موجودات زنده و غیر زنده. ضمیر اول شخص جمع یعنی ما در واژه دوم تنها اشاره به انسان ندارد بلکه کلیه موجودات. در معاد محتوای کل این دنیا یا این عالم دوباره بطور معجزه آسا در سطح کمال ایده آل اولیه یا آعازین یعنی در سطح نظام احسن آفرینش مبداء از نو آفریده خواهد شد و لذا هیچ موجودی از قبر براینگتخه نخواهد گردید بلکه در جایگاه و سرای ملکوتی خویش دوباره از نو در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی اولیه آفریده خواهد شد و مجددا از زندگی و سعادت در برترین سطح بهشتی آغازین یا اولیه و یا ازلی برخوردار خواهد گردید. لذا رجعت و بازگشت انسان بسوی رسیدن به پیشگاه خداوند در پایان راه و سفر نمی باشد بلکه بهمراه و در بطن خداوند بسوی بازگشت به نظام احسن آفرینش مبداء در معاد می باشد و آنهم در همین جا و در چارچوب هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار بطور یکسان و برابر. این دنیا توسط خداوند متعال و از ابعاد فراوان و بیکران خود وی ( و نه از عدم یا نیستی ) آفریده شده است و نه توسط شیطان یا ابلیس و یا اهریمن، لذا هر متفکر و اندیشمند دینی که مخالف زندگی و سعادت دنیوی باشد و سر و دل بینوایان و ناتوانان و مستضعفان را از طریق وعده سر خرمن دریافت امداد های غیبی و پاداش های فراوان بهشتی گرم و مشغول نماید، در ضمیر ناخودآگاه دشمن اصلی حقیقت و انسان و خداوند متعال می باشد و مامور مخفی یا آشکار شیطان.

بپرس