شبه

/Sabah/

مترادف شبه: سان، شبق، مانند، مثل، نظیر، وار، همانند

متضاد شبه: ضد

برابر پارسی: مانند، همسان

معنی انگلیسی:
oid _, quasi, [rendering the english suffix-oid], black coral, jet, black beads, likeness, analogue, similar thing

لغت نامه دهخدا

شبه. [ ش َ ب َ / ب ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به شب. ( فرهنگ فارسی معین ). || در ترکیب با عدد آید و معنی تعداد شبها دهد: ماه دوشبه. ماه سه شبه. ( فرهنگ فارسی معین ).

شبه. [ ش َ ب َ / ب ِ ] ( اِ ) شوه. شبق. معربش سبج. سنگی باشد سیاه و براق و در نرمی و سبکی همچو کاه ربا است و آن دو بابت میشود یکی آن است که از دشت قبچاق آورند و آن آبی است که به مرور ایام بسته میشود و دیگری کانی باشد که از گیلان آورند. طبیعت آن سرد و خشک است. گویند هر که با خود دارد از چشم زخم و سوختن آتش ایمن گردد و اگر بر سر بیاویزند درد سر را ساکن سازد و اگر نور چشم کسی سفید باشد و در چشم او خیالها و چیزی مانند ابر پدید آید و چشم خیرگی کند، آیینه ای از آن سازند و پیش چشم بدارند، چشم راقوت تمام بخشد و آن مرض را زایل کند و منع نزول آب نیز از چشم کند و با میلی که از آن بسازند سرمه کشیدن یا همان میل را بی سرمه در چشم کشیدن روشنایی چشم را زیاد کند و قوت باصره دهد و چون او را در آتش نهند مانند هیزم بسوزد و بوی نفت کند. ( از برهان ). نوعی سنگ و آن گونه ای لینیت است که در نتیجه تراکم ذرات کربن و تغییرات شیمیایی نسبةً سخت شده و رنگ سیاه براقی دارد و در جواهرسازی مصرف میشود. در برابر حرارت میسوزد و انیدریدکربنیک و بخار آب متصاعد میکند و همچنین گاز برخی ئیدروکربورهای مختلف را در موقع سوختن متصاعد مینماید. ( فرهنگ فارسی معین ) :
شبی چون شبه روی شسته به قیر
نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر.
فردوسی.
به عوض شبه گوهر سرخ یابی
ازو چون کند با تو بازارگانی.
فرخی.
کند چشمشان از شبه مهره بازی
کند زلفشان برسمن مشکسایی.
فرخی.
زنخدانی چون سیم و برو از شبه خالی
دلم برد و مرا کرد ز اندیشه خیالی.
فرخی.
ازسبزی به سیاهی آمده چون شبه می تافت. ( نوروزنامه ).
چون در این کتاب دررِ شعر و غرر فکر هرکسی هست چشم زخم را شبهی هم می بایست این قصیده بیاوردم. ( راحة الصدور راوندی ).
شبه در عقد یاقوتی کشیده
فرنگی زنگیی را سر بریده.
نظامی.
این صدفها نیست در یک مرتبه
در یکی دُر است و در دیگر شبه.
مولوی.
شبه در بازار جوهریان رونقی نیارد.
سعدی.
هِنَّمَة؛ شبه ای از شبه های زنان که جهت افسون با خود دارند. ( منتهی الارب ). || عقیق. || سنگ فسان. || مرجان سیاه. ( ناظم الاطباء ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

نوعی سنگ و آن گونه ای لینییت است که در نتیجه تراکم ذرات کربن و تغییرات شیمیایی نسبتا سخت شده و رنگ سیاه براقی دارد و در جواهر سازی مصرف میگردد . در برابر حرارت میسوزد و انیدریدکربنیک و بخار آب متصاعد می کند و همچنین گاز برخی ئیدروکربورهای مختلف را در موقع سوختن متصاعد می کند .
اسم از اشتباه است و آن امر مابین حلال و حرام و درست و صواب است .

فرهنگ معین

(شَ بَ یا بِ ) [ معر. ] (اِ. ) نوعی سنگ و آن گونه ای لینیت است که در نتیجة تراکم ذرات کربن و تغییرات شیمیایی نسبتاً سخت شده و رنگ سیاه براقی دارد و در جواهر - سازی مصرف می شود.
(ش ) [ ع . ] (اِ. ) مثل ، مانند. ج . اشباه .
(شَ بَ ) [ ع . ] (اِمص . ) مشابهت .

فرهنگ عمید

مثل، مانند.
* شبه جزیره: (جغرافیا ) قطعۀ وسیعی از خاک که از یک طرف متصل به خشکی و باقی آن میان دریا باشد، مانند جزیره.
* شبه جمله: (ادبی ) در دستور زبان، کلمه ای که معنی جمله را برساند، مانندِ آفرین، هان، زنهار، کاش.
* شبه فلز: (شیمی ) [منسوخ] عنصری که برخی از مشخصات فلز و برخی از مشخصات غیر فلز را دارد، مانند ارسنیک و آنتیمون، فلزنما.
سنگی سیاه و درخشان، کهربای سیاه: شبی چون شبه روی شسته به قیر / نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر (فردوسی: ۳/۳۰۳ ).

گویش مازنی

/shabe/ شبیه – مانند – نظیر

واژه نامه بختیاریکا

( شَبه * ) نی یا چوبهای ظریفتر از گوراس که برروی آنها گل می ریزند ( جهت استفاده در اسکلت سقف چوبی )

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی زِّنَیٰ: زنا - جماع ونزدیکی بدون عقد یا بدون شبه عقد یا بدون خرید کنیز است
ریشه کلمه:
شبه (۱۲ بار)

(بر وزن علم و فرس) مثل و نظیر. همچنین است شبیه. شبهه آن است که دو چیز در اثر مماثلت از همدیگر تشخیص داده نشوند . عیسی را نکشتند و به دار نزدند لیکن کار بر آنها مشتبه شد. تشابه بین الاثنین است مثل . ایضاً متشابه نحو . مشتبه نیز بنابر معنای اصلی بین الاثنین است چنانکه در اقرب آمده . * . معنی آیه در «رزق» گذشت. متشابهات قرآن‏ . آیات متشابه آنهائی است که مراد خدا از آنها روشن و قطعی نیست و تمیز داده نمی‏شود به عبارت دیگر محکمات آیات یک بعدی اند که مراد از آنها معلوم است مثل . ولی متشابهات آیات چند بعدی و دارای محامل بسیاراند که محتمل است هر یک از آنها مراد باشد در «امم» گذشت که متشابهات با ارجاع در حکم محکم می‏شوند. متشابهات در آیه که وصف مقداری از آیات است غیر از متشابهی است که در آیه . واقع شده که آن وصف عموم است از حیث خوبی نظم و محکمی اسلوب و بیان حقائق و غیره ولی مراد از آنها به مجرد دیدن و شنیدن روشن نمی‏شود بلکه دارای چند بعد است و به چند معنی احتمال دارد. در اینجا لازم است دو مطلب بررسی شود: 1- چرا محکمات ام الکتابند؟ 2- علت وجود متشابه چیست؟ 1- علت اینکه محکمات ام الکتابند ظاهراً آن است که محکمات متضمّن بیان اصول مسلّمه دین و پایه‏های آنند مثل «اَللّهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ اللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ - اَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْاَمْرُ - بَیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ - کُلٌ اِلِیْنا راجِعُونَ - مالِکِ یَوْمِ الدّینَ - لَوْ کانَ فیهِما الِهَةٌ اِلّا اللّهُ لَفَسَدَتا - اِنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها - اِنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبُور - یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ سوءٍ - اِنَّ الْاِنسانَ لَفی خُسْرٍ اِلّا الَّذینَ آمَنُوا و عَمِلُوا الصّالِحاتِ». و صدها آیات دیگر. این آیات چنانکه می‏بینیم کاملاً روشن و بیان پایه‏های دین اند که دین آن است بدانیم: معبود جز خدا نیست، زنده و ابدی و مدیر عموم جهان است رب العالمین است، آفریدن و تدبیر دردست اوست، او آفریننده همه چیز است، حکومت همه در دست او و بازگشت همه به سوی اوست، قیامت حتمی است مرده‏ها همه زنده خواهند گشت. اگر جز خدا خدایی بود آسمانها و زمین تباه می‏گشتند، انسان در آخرت هر آنچه کرده خواهد دید، همه در زیان اند جز اهل ایمان و عمل و... علی هذا در «امم» گفته شد که علت ام الکتاب بودن آن است که متشابهات به آنهابه صورت محکم در می‏آیند ظاهراً از درجه اعتبار ساقط است گرچه بعضی از متشابهات با ارجاع به محکمات به صورت محکم در می‏آیند. 2- امّا اینکه علّت وجود متشابهات در قرآن چیست؟ وجوهی گفته شده از جمله: اگر همه قرآن محکم بود مردم به اخبار آن اکتفا کرده و از نظر و تدبّر بی نیاز می‏شدند و فضل علما نسبت به دیگران روشن نمی‏شد و به ثواب تدبّر و اتعاب نفس در استنباط معانی نائل نمی‏شدند. به قول دیگر: معارف قرآنی بر دو قسم است یکی معارف عالیه که از حکم مادّه و ابهام عادی خارج اند و شخص پس از شنیدن آنها بین حکم مادی و غیر مادی مردّد می‏شود مثلا در آیه . و . به نظر می‏آید که احکام ماده و جسم در نظر است یعنی خداوند مانند شخص عادی در کمین است یا می‏آید. دیگری معارف اجتماعی و احکام فرعی اند و چون این احکام فرعی اند و چون این معارف دارای ناسخ و منسوخ است و از طرف دیگر قرآن به تدریج نازل شده این باعث ظهور متشابه در قرآن است . نگارنده گوید: قول اول راجع است به اینکه خداوند برای ایجاد روحیّه تدبّر مقداری از آیات را متشابه فرستاده و مرجع قول دوم به این است که وجود متشابهات در قرآن طبیعی و لا بدمنه می‏باشد. در اینجا وجه دیگری هست که از نظر نگارنده بسیار ارزنده است و آن اینکه وجود متشابهات سبب زنده ماندن و همیشه تازه بودن قرآن است. و اگر متشابهات نبود قرآن پیوسته تاز بودن خود را از دست می‏داد. مثلا اگر شخصی داستان جنگ چالدران را که میان قواء شاه اسمعیل صفوی و سلطان سلیم عثمانی اتفاق افتاد بخواند، دفعه اول کاملا شیرین و دلچسب خواهد بود، دفعه دوم کمتر از دفعه اول و در دفعه سوم دیگر احتیاج به خواندن نخواهد داشت و خواهد که آن کتاب را بفروشد. زیرا با دو دفعه مراجعه همه مطالب بر وی روشن شده و جای ابهامی باقی نخواهد ماند. قرآن کریم نیز اگر همه‏اش محکم و واضح الدلاله نیز بود موقعیّت خود را از دست می‏داد، اینکه قرآن با این همه تفاسیر و مباحث در هر عصر احتیاج به تفسیر خاص دارد و آیات آن پیوسته معرکة الاراء و مورد وجود متشابهات است این آیات چند بعدی و حتی پنج بعدی و ده بعدی است که قرآن را زنده نگه داشته و پیوسته مطرح انظار نموده است. علی هذا اگر همه قرآن محکمات بود آن وقت این کلام آسمانی موقعیت کنونی خود را نداشت و مطرح انظار صاحب نظران نبود از طرف دیگر اگر همه‏اش متشابهات بود مورد خرده‏گیری واقع می‏گردید که چرا همه‏اش چند پهلو و چند بعدی است ولی وجود محکمات در بیان اصول مسلّمه دین و وجود متشابهات در پشتوانه بودن به تازگی ابدی قرآن، هر دو مکمّل همدیگراند و این کتاب مبیت با لین دو بال عظیم به پرواز آمده و روی این دور کن اساسی قرار گرفته است و هر یک بدون آن دیگری ناقص خواهدبود. بهتر است آیه را بار دیگر از نظر بگذرانیم: «هُوَ الَّذی اَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْکِتابِ وَ اُخَرُ مَتَشابِهاتٌ فَاَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ اِلَّا اللَّهُ وَ الرَّسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلُّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ مَا یَذَّکَرُّ اِلَّااوُلوُ الْاَلْبابِ». این آیه موقعیّت هر دو از محکمات و متشابهات را روشن می‏کند و این دو قسمت دهنده کتابند، آنانکه روی اغراض فاسد و فتنه جوئی به متشابهات می‏چسبند مورد ملامت و ذم قرار گرفته‏اند ولی را سخون در علم همان اند که به اهمیّت هر دو قسمت اذعان کرده و گویند به قرآن ایمان آوردیم همه‏اش از جانب پروردگار ماست . از آیه کاملاً روشن می‏شود که باید موقعیّت هر دو قسمت محفوظ باشد و منحرفان و مریض القلب‏ها نباید متشابهات را دستاویز اغراض خویش قرار دهند حال‏آن که خداوند آنها را برای غرض خاصّی متشابه نازل فرموده است. این وجه که ذکر شد از نظر نگارنده چنانکه در ابتداء گفتم بسیار گفتم بسیار متین و ارزنده است. * . این متشابه بودن بر خلاف آیه قبل شامل تمام قرآن است و مراد از تشابه مشابهت آیات درهدف ئ قصود و میل بعضی به بعض دیگر است چنانکه در «ثنی» مشروحاً گفته شد.

[ویکی فقه] شبه (مسالک علت). وصف مشتمل بر صفت دارای مناسبت ذاتی با حکم است.
شَبَه، از مسالک علت بوده و وصفی است که اگر چه همواره همراه حکم است ( اطراد ) اما مناسبت ذاتی با حکم ندارد، بلکه به سبب اشتمال آن بر وصفی که آن وصف مناسبت ذاتی با حکم دارد، این وصف نیز مناسبت تبعی با حکم پیدا می کند.به بیان دیگر، وصفی است که ملازمه (مقارنه) وجودی با حکم دارد، ولی مناسبت ذاتی آن با حکم بعد از بررسی زیاد به اثبات نرسیده است؛ اما از آن جا که شارع در بعضی از موارد آن را علت حکم قرار داده است این مسئله به ذهن می آید که این وصف بر وصف دیگری مشتمل است که آن وصف، مناسبت ذاتی با حکم دارد، و چون این وصف بر آن وصف دیگر مشتمل است به تبع آن مناسبت تبعی با حکم پیدا می کند، مثل: وصف طهارت نسبت به حکم وجوب نیت در تیمم ، که بین وصف طهارت و اشتراط نیت هیچ مناسبت ذاتی وجود ندارد، زیرا اگر طهارت مناسبت ذاتی با اشتراط نیت داشت باید در هر طهارتی نیت شرط می بود، در حالی که در شستن لباس نجس نیت شرط نیست. اما طهارت به دلیل اشتمال آن بر وصف عبادت ، با نیت مناسبت دارد، زیرا بین نیت و عبادت مناسبت ذاتی وجود دارد و چون طهارت مشتمل بر عبادت است، به تبع آن، طهارت نیز با نیت، مناسبت تبعی پیدا می کند.حال که طهارت وصف شبهی برای وجوب نیت در تیمم شد، می توان وضو را نیز با تیمم قیاس کرد. و چون وضو نیز طهارت است می توان حکم به وجوب نیت در آن نمود.
نظر اصولیون اهل سنت
میان اصولی های اهل سنت درباره اثبات علیت به طریق شَبَه، اختلاف است؛ بسیاری هم چون « بیضاوی » بر این باورند که شبه بی آنکه چیزی به آن ضمیمه شود، افاده علیت می کند.برخی دیگر همانند « ابوبکر باقلانی » معتقدند طریق شبه به تنهایی افاده علیت نمی کند، بلکه نیاز به ضمیمه نص یا اجماع و یا مناسبتی دارد.
نکته اول
علت این که به چنین وصفی، شَبَه گفته شده این است که چون در بعضی از احکام شارع، مناط حکم قرار گرفته است، شباهت به وصف مناسب دارد و به دلیل این که همواره همراه حکم می آید، ولی مناسبت آن با حکم ثابت نشده است، شباهت به وصف طردی دارد.
نکته دوم
...

مترادف ها

quasi (صفت)
شبیه، شبه

پیشنهاد کاربران

مشابه و مانند
"شَبَه" واژه ای فارسی و همریشه با "شب" است.
چیزی همراه با پسوندِ �گونه� یا در برخی باره ها همراه با پسوندِ �واره�
نمونه ها:
ناسزاگونه
. . . یکی از آن ها ناسزاگونه ای به نامِ �گُزگیل� ( تا اندازه ای بسان �جو جیل� ) بود . . .
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
...
[مشاهده متن کامل]

https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/12/blog - post_29. html
آبخستگونه بجای �شبه جزیره� یاد شده از �فرهنگ معین� در بالا؛
گزاره گونه بجای �شبه جمله ( همانجا ) ؛ و
فلزگونه بجای �شبه فلز� ( همانجا ) .
سنگواره بجای چیزی بسان سنگ ( شبه سنگ ) که سنگ نیست؛ جانوری است سنگ شده
ماهواره که ماهِ راستین نیست که چیزی ساخته و پرداخته بسان آن است.

فراموش کردم یادآور شوم که از دو برابر یاد شده در بالا، کاربرد�همسان� را نادرست می دانم و واژه ی �مانند� را نیز تنها در چِهرِ پسوند در آمیخته واژه ای بهمراه برخی واژه ها و نه هر واژه ای بکاربردنی می بینم.
نَما ( تنها به چِهرِ پسوندِ در یک آمیخته واژه )
نمونه:
نمی دانم در آن دانش نمایِ [شِبهِ دانش] �شنگول و منگول� ( �معقول و منقول� ) چه نامی بر چنین خرده مَنتیکی نهاده اند . . .
برگرفته از پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/11/blog - post_19. html
شبی چون شبه روی شسته بقیر
نه بهرام پیدا بود نه کیوان نه تیر

کُنده درخت یا چوب

بپرس