شبعه

لغت نامه دهخدا

( شبعة ) شبعة. [ ش ُ ع َ ] ( ع اِ ) مقدار یک سیری از طعام. ( از منتهی الارب ). یکی شبع. به مقدار سیرکننده از طعام.( از اقرب الموارد ): اشتهی شبعة من الطعام ؛ به اندازه یک سیری از غذا اشتها دارم. ( از اقرب الموارد ).

شبعة. [ ش َ ب ِ ع َ ] ( ع ص ) شبعانة. ( از اقرب الموارد ). رجوع به شبعانة شود.

فرهنگ فارسی

بمعنی شبعانه

پیشنهاد کاربران

بپرس