شبشت. [ ش ِ ب ِ] ( ص ) به معنی شبست آمده است چه در فارسی سین بی نقطه و نقطه دار به هم تبدیل می یابند. ( از برهان ). گران و بغیض بود. ( صحاح الفرس ) ( فرهنگ نظام ) : حاکم آمد یکی بغیض و شبشت ریشکی گنده و پلیدک و زشت.
معروفی.
و رجوع به شبست شود.
فرهنگ عمید
= شبست: حاکم آمد یکی به غیض و شبشت / ریشکی گنده و پلیدک و زشت (معروفی: شاعران بی دیوان: ۱۴۰ ).