شبح محاکی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در بحث وجود ذهنی در فلسفه اسلامی گفته می شود که ماهیات موجود در خارج از ذهن انسان، وجودی نیز در ذهن انسان دارند که انسان از طریقِ این وجود ذهنیِ ماهیات، به ماهیات خارجی علم پیدا می کند. در این نظریه که به نظریه "وجود ذهنی" مشهور است، ماهیات خارجی عیناً به ذهن می آیند و حقیقت ماهیات ذهنی با ماهیات خارجی یکسان است.
در نظریه "وجود ذهنی"، ماهیات خارجی عیناً به ذهن می آیند و حقیقتِ ماهیات ذهنی با ماهیات خارجی یکسان است.به بیان دیگر، ماهیت ذهنی از جهتِ ماهوی اش (نه از جهتِ وجودش) عینِ ماهیتِ خارجی است و لذا مطابقتِ علم و آگاهیِ انسان با امورِ واقعی و خارجی در نظریهٔ وجود ذهنی، براساسِ عینیتِ ماهیتِ ذهنی با ماهیتِ خارجی توجیه می شود و بیشتر فیلسوفان عقیده دارند که تنها از این طریق است که مطابقت حقیقیِ علومِ انسان با واقعیت، قابل توجیه است.
اشکال وارده بر نظریهٔ وجود ذهنی
یکی از اشکالات مهمی که بر نظریهٔ "وجود ذهنی" در فلسفه وارد می شود این است که اگر قرار باشد طبقِ این نظریه، ماهیات خارجی عیناً به ذهن منتقل شوند، ماهیتِ ذهن و امور ذهنی باید عینِ همان ماهیاتِ خارجیی باشد که موردِ علم و آگاهیِ انسان واقع می شوند؛ مثلاً اگر انسان به ماهیت "درخت" آگاه می شود، این آگاهی و علم براساسِ نظریهٔ وجود ذهنی، به این معناست که ماهیتِ "درختِ" واقعی، عیناً به ذهن آمده است و تنها وجهِ اختلاف این ماهیت ذهنیِ درخت با ماهیتِ خارجیِ آن در وجودِ آن دو است نه در ماهیتِ آنها. طبق این تصویر، می بایست ماهیتِ ذهنِ انسان، "درخت" باشد یا دستِ کمْ ذهنِ انسان، باید ماهیتی داشته باشد که دربردارندهٔ "درختِ" حقیقی باشد و "درختْ" در درونِ آن تحقق یافته باشد. در حالی که ذهنِ انسان، عبارت است از مرتبه ای از "نفسِ" انسان ولذا ذهن، ماهیتی نفسانی دارد نه ماهیتِ "درخت" یا هر ماهیتِ دیگری. همچنین تصاویر و تصوراتِ درونِ ذهن، ماهیتی مرتبط با ذهن و نفسِ انسان دارند که طبقِ نظرِ مشهورِ فلاسفه، این ماهیت عبارت است از " کیفِ نفسانی" که به این معناست که این تصورات، کیفیتِ نفسِ انسان هستند. پس ذهنِ انسان، تنها حاویِ اموری است که دارای ماهیتِ "کیفِ نفسانی" اند ولذا ذهن نمی تواند دربردارندهٔ ماهیاتی مانندِ "درخت" باشد و امورِ درونِ آن، تنها از سنخِ "کیفِ نفسانی" می باشند.
دیدگاه فیلسوفان
هرچند فیلسوفانِ بسیاری که معتقد به نظریهٔ "وجود ذهنی" هستند، به اشکالِ فوق پاسخ های بسیاری داده اند که برخی از این پاسخ ها واقعاً مشکلِ یادشده را برطرف می کند، اما گروهی از فیلسوفان برایِ اینکه این اشکال، از اساسْ از بین برود و اصلاً مطرح نشود، نظریه "وجودِ ذهنی" را باطل دانسته اند و گفته اند علم انسان به ماهیات خارجی، به نحوی نیست که عیناً همان ماهیت خارجی به ذهن بیاید؛ بلکه ماهیتِ تصورِ ذهنیِ اشیاء، غیر از ماهیت و حقیقتِ خارجیِ آن اشیاء است. این گروه در برابرِ این پرسش که "اگر ماهیتِ تصور و علمِ هر چیز با ماهیتِ واقعی و خارجیِ آن متفاوت است، چگونه انسان به ماهیتِ اشیاء خارجی علم پیدا می کند؟" چنین پاسخ می دهند که "درست است که ماهیت تصور و علم با ماهیتِ معلوم (یعنی اشیاء خارجی) متفاوت است، اما علم و تصورْ مانندِ تصویر و عکسِ اشیاء خارجی، عمل می کند و آن اشیاء خارجی را نشان می دهد و از آنها حکایت می کند."
نظریهٔ شبح محاکی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس