شباهت

/SebAhat/

مترادف شباهت: تشابه، مانندگی، مانندی، مشابهت، همانندی، همسانی

متضاد شباهت: اختلاف

برابر پارسی: همانندی، مانستگی، مانندگی، همانندگی، همتایی، همگونی

معنی انگلیسی:
resemblance, similarity, affinity, approach, comparison, homogeneity, likeness, resemblance n., similitude

لغت نامه دهخدا

شباهت. [ ش َ / ش ِ هََ ] ( ع اِمص ) مأخوذ از «شبه » عربی به معنی مشابهت و مانستگی و مانندگی و برابری. ( ناظم الاطباء ). مانندی. همانندی. ماندن. مانندگی. گراهش. مشابهت. تشابه. مانستن.

فرهنگ فارسی

شبیه بودن، مانندبودن، مانندگی
( مصدر ) شبیه بودن مانند بودن . توضیح نه شباهت و نه فعل مجرد آن هیچ یک در لغت ( عرب ) نیامده است و در زبان عربی آن کلمه مشابهت را استعمال می کنند .

فرهنگ عمید

شبیه بودن، مانند بودن، مانندگی.

واژه نامه بختیاریکا

شیوات

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شباهت ازجمله الفاظی است که در ابواب مختلف فقه بکار رفته است.
شباهت به معنی شبیه و همسان بودن است.

← کاربرد شباهت در فقه
۱. ↑ جواهر الکلام ج۳۴، ص۲۹.
جمعی از پژوهشگران زیر نظر سید محمود شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۴، ص۶۰۰. رده های این صفحه : فقه | لعان | نکاح

مترادف ها

analog (اسم)
قیاسی، شباهت، شی قابل قیاس، لغت متشابه

analogy (اسم)
قیاس، توافق، شباهت، مقایسه، همانندی، تناسب، قرینه، تساوی

likeness (اسم)
تطابق، شبیه، شباهت، همانندی، پیکر، شکل، تشابه، تصویر، مشابهت

resemblance (اسم)
شباهت، همانندی، تشابه، همشکلی

semblance (اسم)
تظاهر، شباهت، قیافه، صورت ظاهر

analogue (اسم)
شباهت، شی قابل قیاس، لغت متشابه، نظیر

proportion (اسم)
قیاس، درجه، مقدار، شباهت، تناسب، قرینه، قسمت، نسبت

equality (اسم)
شباهت، تساوی، یکسانی، برابری، مساوات

propinquity (اسم)
مجاورت، نزدیکی، شباهت، قرابت، خویشی

فارسی به عربی

تشابه , مظهر , نظیر

پیشنهاد کاربران

شباهت زبان "عربی فصیح مبین" با دیگر زبان ها؛ مانند یه ساختمان عظیم 312 طبقه، باتمام امکانات وتشکیلات . . .
بدون نقص وعیب.
یه عده افراد "کم نظر" فقط به میخهای غریب وعجیب که به نمایه بیرونی کوبیده شده ( توسط تخریب کنندها ) تمرکز میکنند
...
[مشاهده متن کامل]

واینقدر هیاهو وبانگ میزنند که خودشان منتقد حاذق خبره میدانند و یه چیزی "معیوب" را پیدا کردند. . .
وهمه بنیاد ساختمانی زیر سؤال میبرند واز این میخها کج و عجیب الخلقه؛ نتیجه میگرن که کلّ این بناء مجلل وعظیم
ازاین میخ ها نشأت گرفته وتشکیل شده! وپوچه وضعیفه وارزشی ندارد!
گستاخیه نادانی از وسعت گیتی فراتر میره.

شباهتشباهت
تشبیح
چویی = شباهت
چوییدن = شبیه بودن/شبیه شدن.
چویاندن = شبیه کردن. تشبیه کردن.
عماره.
به کین سیاوش ز افراسیاب
ز خون کرد گیتی "چو" دریای آب.
فردوسی
شباهت شبیه مشابهت
هاوندی.
هماوندی.
پهلوی ساسانی: ماناکی
زبان فارسی: مانائی
مانا: شبیه
به . . . ماندن: شبیه . . . بودن.
شبیه، مشابه، مشابهت
همانند
اخوت
مانستن ، همانندی
خار شباهت :این واژه به معنی خواهر شباهت است ، نه خودِ شباهت . به همین خاطر به معنی شباهت تقریبی است ، نه دقیق .
خار شباهت معمولاً برای مسخره کردن به کار می رود . از برادر شباهت هم می توان استفاده کرد و آن در همین معناست .
...
[مشاهده متن کامل]

پسر عموی شباهت ، فامیل شباهت به حساب می آید شباهت اندکی دارد .
به عنوان مثال : ممکن است در عکسی فقط موی فردی به موی فردی دیگر شبیه باشد . به همین خاطر از خار شباهت استفاده شود .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس