شباع

لغت نامه دهخدا

شباع. [ش ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ شبعان : تراهم سباعاً اذا کانوا شباعاً؛ درنده یابی ایشان را اگر سیر باشند. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به شَبْعان شود.

فرهنگ فارسی

جمع شعبان ... درنده یابی ایشانرا اگر سیر باشند .

پیشنهاد کاربران

بپرس