شباروز

لغت نامه دهخدا

شباروز. [ ش َ ] ( اِ مرکب ) شب متصل به روز. ( آنندراج ). شب و روز. شبانروز. شبانه روز. الیوم بلیلته. ( مقدمه التفهیم ص قسط ). روز و شب. أجدان. جدیدان. اصرمان لیل و نهار. ( مجموعه مترادفات ص 186 ) : در هر شباروزی ما را بر نسبت او گذری میباشد. ( انیس الطالبین نسخه خطی کتابخانه مؤلف ص 166 ): جَشر؛ به چراگذاشتن ستور را شباروز. ذَرِع ؛ شباروز رونده. ( منتهی الارب ). شب الیوم بلیلته ؛ یعنی روز با شب ِ او.( التفهیم ص 66 ). شباروز آن وقت است که آفتاب از نیمه دایره بزرگ معلوم ایستاده جدا شود بحرکت نخستین تا بدان نیم دایره باز آید. ( التفهیم بیرونی ص 66 ).
- شباروز حقیقی ؛ شبانروز حقیقی. عبارت است از یک دور معدل النهار به علاوه ٔمطالع قوسی که شمس به حرکت تقویمی یا حرکت خاصه خود می پیماید و به 24 بخش متساوی میشود. ( حاشیه التفهیم چ همائی ص 66 ).
- شباروزنجومی ؛ شبانروز نجومی. عبارت است از مقدار یک دور معدل النهار یا زمان مفارقت یکی از ثوابت از دایره نصف النهار تا برگشتن به همان نقطه. و این مقداررا به حسب زمان 24 قسمت متساوی میکنند. ( حاشیه التفهیم چ همائی ص 6 ).
- شباروز وسطی ؛ شبانروز وسطی. عبارت است از یک دور معدل النهار، به علاوه حرکت وسطی آفتاب و به 24 بخش متساوی میشوند. ( از حاشیه التفهیم چ همائی ص 66 ). || ( ق مرکب ) همیشه. پیوسته. علی الدوام. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

۱ - شب و روز ( الیوم بلیلته ) . ۲ - همیشه پیوسته علی الدوام .

فرهنگ عمید

= شبانه روز

پیشنهاد کاربران

بپرس