شبارق
لغت نامه دهخدا
شبارق. [ ش َ رِ ] ( ع اِ )قطعه ها. پاره ها. ( از اقرب الموارد ). || گوشتهای پخته گوناگون. ( از متن اللغة ). || پاره گوشت کوچک که پخته شده باشد. و این کلمه معرب است. ( از متن اللغة ). پاره های گوشت مطبوخ و این معرب است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || گروه و دسته از مردم. ( از متن اللغة ). جماعت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || جامه پاره پاره شده. ( از اقرب الموارد ). جامه پاره. || پاره های جامه. || نوعی درخت بلند. ( منتهی الارب ). نوعی درخت بلند که چوب آن را برای دور ماندن ستور و سایر چارپایان از گزند به گردن آنها آویزند. ( از اقرب الموارد ). و نیز رجوع به شُبارِق شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید