تکیه بر اختر شبگرد مکن کاین عیار
تاج کاوس ربود و کمر کیخسرو.
حافظ.
شبها منم و گوشه غم حال من این است حال دل آواره ٔشبگرد که داند.
میرخسرو.
شوخ و میخواره و شبگردو غزل خوان شده ای چشم بد دور که سرفتنه دوران شده ای.
صائب.
|| عسس و گزمه که شب برای نگهبانی خانه ها و بازار گردش کند. ( فرهنگ نظام ). عسس و شبرو. ( برهان ). حارس و نگهبان شب. ( یادداشت مؤلف ). عسس و شحنه. ( آنندراج ) : از می عشق بود مستی پروانه ٔمن
هیچ اندیشه زشبگرد و عسس نیست مرا.
صائب.
گزند گردش اختر به غافلان نرسدکه مست خواب ز شبگرد در امان باشد.
رضی دانش.
کجا پروای مردم هست چشم می پرستش رابغیر از خواب شبگردی نگیرد چشم مستش را.
رضی دانش.
|| رند و بی باک. ( آنندراج ). رند و عیار. ( فرهنگ نظام ) : دختری شبگرد و تند و تلخ وگلرنگ است و مست
گر بیابیدش بسوی خانه حافظ برید.
حافظ.
|| دزد. || ماه و قمر. ( ناظم الاطباء ). ماه را گویند و به عربی قمر خوانند. ( برهان ).