شب های تهران

پیشنهاد کاربران

شب های تهران نام رمانی نوشته غزاله علیزاده است. این رمان توسط انتشارات توس چاپ گردیده است.
روایت شب های تهران از شمال ایران آغاز می شود. این رمان این گونه آغاز می شود: نزدیک شش سال میان نوشهر و محمودآباد بانویی آسوری مهمانسرایی را اداره می کرد. خوراک ماهی لذیذ و مشهوری داشت. با بستنی های تمشک وحشی، پسته و بادام و توت فرنگی که در اتاق دربسته ترکیب می کرد از فوت و فن کار کسی با خبر نبود. با خامه های مخروطی محصول شیر گاوهای هولشتاین که در سراسر باغ آزادانه می چرخیدند آنها را زینت می داد. بنای مهمان خانه یا نمای سفید و شیروانی سفال اُخرایی که سایه روشنی چون فلس ماهی دشت پشت ردیف درختان اشن و زبان گنجشک، در انتهای جاده پرپیچی دور از نظر می ماند. حوالی غروب سواری های بزرگ و تیره رنگ می آمدند و در صحن شن پوش توقفگاه . مهمانان جدی را که غالبا پیشخدمتی برای حمل و نقل باز و ذکر کوچک فرار همراهشان بود پیاده می کردند.
...
[مشاهده متن کامل]

رمان شب های تهران روایت دو گروه یکی اشراف زاده و دیگری تازه به دوران رسیده است. هر دو این گروه از شخصیت های داستان در ثروت و تمکن یکسان هستند اما یکی با اصالت و نجابت رفتار می کند و گروه دیگر اما با حرص و آز. . . بهزاد نقاشی روشنفکر و بر خاسته از خانواده ای اشرافی است. او نمونه ای از روشنفکران آشنا با غرب در ایران دهه های چهل و پنجاه است. هر چند اندکی از طبقه خرده مالکان رو گردانده ولی به انقلابی ها هم با دیده شک و تردید نگاه می کند. او عاشق دختری زیاده خواه و سنت گریز با افکار درهم و مغشوش به نام آسیه می شود. پیشتر آسیه او را به خاطر دست یافتن به عشقی آرمانی رها کرده و تنها میگذارد، ولی یاد و فکر او همچنان بهزاد را رها نمی کند. بهزاد پس از رها شدن از سوی آسیه به ایران برگشته و آشنا و عاشق پیشینش نسترن بارها به دیدنش میرود. بهزاد در برخوردها و روابطش با نسترن تنها خاطرات خود را با آسیه مرور می کند و احساسات و عشق نسترن را درک نمی کند.
نسترن دختری است که آرزوهای بزرگی ندارد، روحی آرام دارد و بهزاد را عاشقانه و باساده دلی دوست دارد. ولی بی توجهی بهزاد به او سبب در هم شکستنش می شود. او پیشتر با گرایش به هنر نمایش می تواند بر سستی خود چیره شود و به خودباوری برسد آنچنانکه در برابر بهزاد احساساتش را به نمایش گذارد. چرا که پیش از آن در برابر بهزاد و عشق او احساس ناتوانی می کرد و نمی توانست احساسات و خواسته های خود را بیان کند و از همین رو نیز بهزاد تا مدت ها نتوانست از عشق او نسبت به خودش آگاه شود. در پی حوادث و تنش های روحی نسترن می گریزد و بهزاد در پی یافتن او برمی آید. او نسترن را در کنار دریا می یابد. داستان هنگامی پایان می پذیرد که هر دو به دریا خیره شده اند. " چرا آفریده شده ایم که رنج بکشیم"، این جمله پایان رمان شب های تهران غزاله علیزاده است.

شب های تهران
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/شب‌های_تهران_(رمان)

بپرس