شب بوزه

لغت نامه دهخدا

شب بوزه. [ ش َ زَ / زِ ]( اِ مرکب ) شب پره را گویند که مرغ عیسی باشد. ( برهان قاطع ). شب پره. خفاش. وطواط. ( ناظم الاطباء ). ظاهراً مصحف شب یوزه و شب یازه است. ( حاشیه برهان چ معین ).

فرهنگ فارسی

شب پره را گویند که مرغ عیسی باشد شب پره و خفاش و وطواط .

پیشنهاد کاربران

بی گمان شب یوزه و شب یازه است و نه شب بوزه
و دگر شپوز گویند و ان نیز راست است یوز و یاز گشته تاز است و وز حرکت است
این مرغ را شپوز و شبیازه و شبیوز و شبیوزه و بیواژ نیز گویند و گونه بزرگش را خربیواژ گویند
شب بوزه. [ ش َ زَ / زِ ] ( اِ مرکب ) شب پره را گویند که مرغ عیسی باشد. ( برهان قاطع ) . شب پره. خفاش. وطواط. ( ناظم الاطباء ) . ظاهراً مصحف شب یوزه و شب یازه است. ( حاشیه ٔ برهان چ معین ) .
شب یوزه. [ ش َ زَ / زِ ] ( اِ مرکب ) شب پره را گویند که مرغ عیسی باشد. ( برهان قاطع ) . رجوع به شبیازه شود.
...
[مشاهده متن کامل]

شبیازه. [ ش َ زَ / زِ ] ( اِ مرکب ) شب پره. مرغ عیسی. ( از برهان قاطع ) . خفاش. مرغک شب پرک. حافظ اوبهی گوید: خربیو از مرغ شب پره بود که به روز نتواند پرد و آن را شبیازه گویند و به آذربایجان مشکین پر گویند :
تو شب آیی نهان بوی همه روز
همچنانی یقین که شبیازه.
فرالاوی.
دل خیره در رای فرهنگ یاب
ببیند چو شبیازه در آفتاب.
اسدی.
و شکل مرغ ( مرغ علیا ) مفسران گفتند شبیازه بود. ( تفسیر ابوالفتوح، ج 2 ص 244 ) .

بپرس