شب باره

لغت نامه دهخدا

شب باره. [ ش َ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) مرکب از شب و باره. مجازاً، یعنی شب دوست. ( از برهان قاطع ). معنی لفظ شب دوست است. ( از فرهنگ نظام ) ( از آنندراج ). || زنی را گویند که شبها هرزه گردی کند. ( برهان ) ( فرهنگ جهانگیری ). زن فاحشه را گویند که شبها بگردد و لفظ «باره » در این معنی مفید نسبت است. ( مجموعه متردافات ص 462 ). زنی که در شب هرزه گردی کند. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ مرکب ) شب پره. ( از فرهنگ جهانگیری ). شب پره. که مرغ عیسی باشد. ( برهان ). در این معنی مصحف شب یازه است. ( حاشیه برهان چ معین ). شباره و خفاش و شب پره. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شب یازه شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - شب دوست . ۲ - زن بد کار زن هرزه گرد .

فرهنگ معین

(شَ . رَ یا رِ ) (ص مر. ) ۱ - شب دوست . ۲ - زن بدکاره .

فرهنگ عمید

۱. شب دوست.
۲. (اسم، صفت ) زن بدکار و هرزه گرد.

پیشنهاد کاربران

بپرس