لغت نامه دهخدا
شب انگیز. [ ش َ اَ ] ( نف مرکب ) انگیزنده شب. || انگیزنده به شب. || ( اِ مرکب ) بیخ درخت بزرالبنج است و برگ آن را شبی گویند و تخم آن را مَنک خوانند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ جهانگیری ).
فرهنگ فارسی
انگیزنده شب یا انگیزنده به شب