شایک

لغت نامه دهخدا

شایک. [ ی ِ ] ( ع ص ) مأخوذ از شائک تازی. درخت و گیاه خاردار. ( از شمس اللغات ) ( ناظم الاطباء ). || تمام سلاح. ( دهار ). زیناوند. مرد قوی سلاح و با سلاح تیز. ( از ناظم الاطباء ) ( از شمس اللغات ). رجوع به شائک و شاک السلاح شود.

شایک. [ ] ( اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند. دارای 107 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات و شلغم است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

خادار
ماخوذ از شائک تازی درخت و گیاه خار دار .

پیشنهاد کاربران

بپرس