شایع شدن


معنی انگلیسی:
noise, report, spread, stalk

لغت نامه دهخدا

شایع شدن. [ ی ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) منتشر شدن. ذایع شدن. فاش شدن. فاشی شدن. فشو. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) منتشر گشتن فاش گردیدن .

مترادف ها

prevail (فعل)
غالب امدن، چیره شدن، چربیدن، شایع شدن، مستولی شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس