شایانی

لغت نامه دهخدا

شایانی. ( حامص ) لیاقت. درخوری. سزاواری. شایستگی : تا بمنزلتی که امیدوار است برسد پس تمنای دیگر منازل کند که شایانی آن ندارد. ( کلیله و دمنه ص 83 ). بدگوهر... تمنای دیگر منازل کند که شایانی آن ندارد.( کلیله و دمنه ). و چندانکه شایانی قبول حیات از این جثه زایل گشت برفور متلاشی گردید. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ فارسی

شایستگی سزاواری لیاقت .

فرهنگ معین

(حامص . ) سزاواری .

پیشنهاد کاربران

💢شایان
اشاغی = پایین
اینجا منظور از پایین ( فروتن ) هست
✅ فروتن = کسی که غرور ندارد، متواضع است، خود را بالا نمی گیرد
⚠️از ذهن هاتون بریزین دور تا الان هر چی شنیدین🙂
قابل توجه و برازنده یی و ارزشمندی
سزاداری
شایسته ای
شایسته ای، سزاواری،
شایستگی
قابل ذکر بودن